نتایج جستجو برای عبارت :

اخلاقم آرزوست.

عشق اونه که خود فزاینده ست، در بود... در نبود... که هر کار کنی، که هر کار نکنی، بیشتر می شه.
که دل کندن نتوانی و توانستن نخواهی!
که دلت هر لحظه ی نبودنش براش پر می زنه، که هر لحظه ی بودنش غنج می ره و پره از شادی...
که پختگی و حل شدن در عشقم آرزوست... :)
که پر زدن و پرنده ی آسمونِ آبیِ تو بودنم آرزوست... :)
.
.
.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم، ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
داشتن مسئله‌ی اصلی نیست. داشتن "آنچه که نیست" میچسبد. نمونه اش همین خنکای شب های تابستان است که حسابی خر کیف میکند آدم را. برعکس خنکای پاییز.
پ.ن:
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
(مولانا)
این شعر از مولوی (مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شماره  ۴۴۱) است و مولوی شاعر ترک بلخی است که در سال ۱۲۰۷ میلادی متولد شده است. همه این شعر را به اتفاقات دلخواه خودشان پیوند می زنند. اگر ما به یک موضوع بد نسبت دهیم می گویند افترا و تهمت به شاعر است در حالی که خود شعر در حال کلنجار و بنوع خاصی پرستش گویش شمس تبریزی ترک زبان بوده است.  البته شاعراعتراف می کند که چشمش به دهان شمس تبریزی بوده و این بهانه سرودن شعر او بوده است مانند مرد عاشق که ذهنش د
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوسترقصی چنین میانه میدانم آرزوست

31 خرداد سالروز شهادت شهید چمران
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دانلود کتاب رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
ادامه مطلب
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوس
در چشم خسته‌ام خواب ارچه آرزوستخفتن چه باشدم در جلوه‌گاه دوست بلوای اندرون رخصت نمی‌دهدبیدار مردمک از مردمان اوست قلبم که دیرگاه بی‌واژه می‌تپیدچون شهد او چشید دائم به گفتگوست این کیست جامه‌ام صد گونه می‌دردهر گونه می‌رود فارغ ز جستجوست از آب دیده‌ام شرمی چه بایدمچون خود حضور او ناموس آبروست از جام کهنه‌اش نوشم به هر دمینقشش چو باده‌ای، جانش یکی سبوست خنجر کشد مرا فارغ شوم ز خویشاین گونه یار هم، این گونه هم عدوست در پیش چشم او ا
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوس
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوس
  
دیروز (یکشنبه ) من به خودم باختم !
به اخلاقم باختم !
دیروز من با وجودی که به شطرنج علاقه مند بودم  ولی رسما  از شطرنج متنفر شدم ! 
آخه مسابقات شطرنجی که ترحم نداشته باشه به چه درد میخوره ؟!:((
اشک حریف رو درآوردم میتونستم مات بشم و اشک حریف درنمیاوردم !
گاهی وقتا شطرنج هم مثل بقیه بازی ها  خیلی بد و بی رحم هستش ! 
یعنی از  دیروز تا الان که یک نصف شبه به خودم میگم خب که چی ؟!
گیرم بردی وقتی اشک یک دیگه رو درمیاری شطرنج بی معنی میشه !
من دیروز خیلی ناخ
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوسترقصی چنین میانه میدانم آرزوست

31 خرداد سالروز شهادت شهید چمران متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


ادامه مطلب
حالا که پاسی از شب گذشته و همچنان خواب به چشمام نمیاد، یهو این فکر افتاد توی سرم."اگه یه روز نباشم، اتفاقی عکسمو دید، کدوم یکی از خاطراتم/اخلاقم، یادش میاد؟!" غر زدنام؟ صبوری هام، بچگیم، بد بودنام یا خوب بودنام؟ 
خدایا تا ابد دوتاشونو برام نگه دار*_*
امروز عالیترین و بدترین روز دنیا بود، خدا یا مرسی:)

#ف مثل فرشته زمینی:)
بی تو عذابیست خنده هایی که به روی صورتم همچون نقابیست
کار من عشق است و کار چشم تو خانه خرابی
چشمانت آرزوست از سر نمی پرد
تو را ز خاطرم کسی نمی برد
به خاک و خون کشیده ای
مرا ز من بریده ای، مرا
به دل نشسته ای چه کردی با دلم
به گل نشسته ای میان ساحلم
به خاک و خون کشیده ای
مرا ز من بریده ای مرا
 چشمانت آرزوست / ایهام
انسانم آرزوست ... 
 
اینکه با کسی هم نشین بشی، هم کلام بشی 
که واقعا بی عقده باشه ..
خیییییلییییی کم پیدا میشه ..
یه جورایی در جهنمی تخفیف داده شده زندگی می کنیم ..
ارتباط که با خدا خوب بشه .. دیگه اینقدر توی این دنیا اتصالی و قطعی نداریم 
آدما حب و محبوبشون یکی میشه
و خیییییلیییییی از مریضیهای درونشون درمان میشه 
امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‌های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.در آن روزگار سلطه‌گران جبّار می‌خواستند همه‌ی نفس‌ها را در سینه خفه‌کنند، همه‌ی آدم‌ها را به زیر سلطه‌ی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید به‌قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت‌کنند، آن‌جا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه
بعد یکسال فهمیدم اونی که باعث شد تا جایی که میخواستم استخدام نشم یکی از صمیمی ترین دوستام بوده ...
یک هفته اس دارم فک میکنم چرا؟؟؟
چجوری براش راحت بوده با آینده شغلی که نه با آینده زندگی یه نفر بازی کنه؟؟
لعنتی دلمم نمیاد نفرینش کنم !!!ارومم نمیشم و اخلاقم مزخرف شده سر جنگ با همه دارم 
یجوری باید اروم بشم....
عنوان؟؟؟برای همون آدمه
کاش فراموشش کنم...
اینجا درون من کسی به انتظار تو نشسته است، و تاکنون میخواستم بیایی تا آلامم را تسکین بدهی، یا "آمالم را به من برسانی..."
دیگر وقتش رسیده که بیاموزم تو را برای خودت دوست داشته باشم،و دریابم بزرگترین آلام نبود شماست 
و آمدنتان زیباترین آرزوست
عالیجناب میخواهم شما را برای خودتان بخواهم
دیونه ها
منتظر بودین من بگم که دارم میرم شمام بزنین رو دنده رفتن و حذفیدن
من دلیل محکم دارم شما چی؟!
نگین که بخاطر من میرین چون باور نمیکنم اصلااااااا
همه اتون حذف هاتون رو لغو کنین
یاسی!!
پیشول!!
وب هام هستن..ولی من همون لیندا نیستم..فقط شاید گاهی اخلاقم خوب شه بقیه اوقات گنده!!
چون توی سینه ام سمت چپش جای قلبم خالیه..چون یکی درش آورد بردش
پس هیچ احساساتی ندارم که غل غل کنه!!
سیما شی!!
فکنم بااین پستم نتیجه ارو بدونی!!
رفت!!
- یکی از موهبت هایی که به یه آدم خدا می ده اینه که مردم دست از سرش بر دارن یه مدتی!
 
- آنم آرزوست... خصوصا از supervisor بی درک و کنترلگر.
 
- بدون پول چجوری می شه زندگی کرد؟ اگه بدونم دیگه چیزی از زندگی نمی خوام! (مگه می شه دیگه چیزی نخوام؟، شایدم شد.)
 
- توی دنیای ایده آل، هر کسی هر کاری دلش بخواد می کنه. پولم همه دارن یا به عبارتی پولم لازم نیست.
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
نمیدونم اشکال از کجاست اینکه نمیدونم باید چیکار کنم
روزبروز داره اخلاقم بدتر میشه
روزبروز دارم داغون تر میشم
چرا آخه
وقتی نمیتونم از زبونم درست استفاده کنم
باید چیکار کرد
هیچ کس به حرف من توجهی نمیکنه
مدام اعصابم خورد تر میشه
انگار نمیتونم از زبون خودم درست استفاده کنم
حالم بده
خیلی بد
 
 
 
و تو نمی دانی گم شدن با بار معنایی دور شدن از هر چه آشناست و پناه گرفتن در کنجی و فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن جوری که خیال کنی تا جواب سوالهایت را پیدا نکنی تا ابد گم شده آن گم شده با بار معنایی دور شدن از هر آنچه آشناست هستی.
 
 
 
بسم الله
کلا از اسم حمزه خوشم می آد... 
هم مفهوم سنگینی داره و هم اسم فردی بزرگ در اسلامه
و هم واژه های ساده داره
اصلا یه معصومیت و اقتدار خاصی داره این اسم حمزه
شاید ابوحمزه هم را به این خاطر دوست دارم
حمزه کلا برام ایستگاه برگشت به نقطه شروع دوباره است
هر وقت درجا می زنم به حمزه و کمیل رجوع می کنم برای بازگشت به دامن خدا
برای زیر نگاه خدا بودن... 
حمزه بودن هم آرزوست
اول. بیا یک بعدازظهرِ آفتابی بگریزیم. روزی پس از باران، درحالی‌که کسبهٔ بازار با کسالت توی دکان‌هایشان نشسته‌اند از جنوبِ شهر خارج شویم. برویم و برویم تا به دریا برسیم. فکر می‌کنم که دریا شروعِ آرزوست.
آخر. بیا نیایستیم، راه‌های نرفته صدایمان می‌کنند. 
یازده اردیبهشت باشد به نام کارگر # باید اینک ایستاد در احترام کارگر
بوسه باید زد به دست و روی او # شعرها باید سرود اندر مقام کارگر
زخم ها دارد به روح و هم به تن # سعی ها باید شود در التیام کارگر
امنیت در شغل او را آرزوست # وضع آیا می شود روزی دوام کارگر
سالها طی کرده با فقر و کساد # می شود آیا جهان روزی به کام کارگر
از رکود و بستن کارخانه ها # اوج بیکاری شده هم ازدحام کارگر
گرجی از روز ازل تا انتها # افتخارش بوده باشد او غلام کارگر
#دیوارنوشت
+مجالس

ای ترک جان نکرده و جانانت آرزوست زُنّار نابریده و ایمانت آرزوست در هیچ وقت خدمت مردی نکرده‌ای و آنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست
 
*ابوسعید ابوالخیر

 


متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.


موسیقی بی‌کلام - سینا ب
دروغ و تهمت، هرگز!
سخن یک خطیب...: همان‌طور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرع‌ها جایز می‌شود، در جنگ سایبری هم خلاف شرع‌ها جایز می‌شود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان می‌رسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را می‌زند.(خبرگزاری فارس)
سخن شهید مطهری:...بعضی آدم‌های کم‌سواد این «باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را این‌طور معنی کردند: به آن‌ها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‌گویند: اهل بدعت، دشمن خدا
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم... 
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره 
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی 
از این داستان ها هم آرزوست
برای اینکه دوستم داشته باشیهر کاری بگویی می کنمقیافه ام را عوض می کنمهمان شکلی می شوم که تو می خواهیاخلاقم را عوض می کنمهمان طوری می شوم که تو می خواهیحتی صدایم را عوض می کنمهمان حرفهایی را می زنم که تو می خواهیاصلاً اسمم را هم عوض می کنمهر اسمی که می خواهی روی من بگذارخب حالا دوستم داری ؟نه ، صبر کنلطفاً دوستم نداشته باشچون حالا انقدر عوض شده ام که حتی حال خودم هم از خودم به هم می خورد
شل سیلور استاین
دروغ و تهمت، هرگز!
سخن یک خطیب...: همان‌طور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرع‌ها جایز می‌شود، در جنگ سایبری هم خلاف شرع‌ها جایز می‌شود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان می‌رسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را می‌زند.(خبرگزاری فارس)
سخن شهید مطهری:...بعضی آدم‌های کم‌سواد این «باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را این‌طور معنی کردند: به آن‌ها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‌گویند: اهل بدعت، دشمن خدا
از این پس تمام گل های حسن یوسف مرا سمت تو خواهد کشید , حتی اگر تا همیشه آخر افکارم علامت سوال باشد! 

+ هرچی میگذره ماه دلبرتر میشه. ساعت 9:18 ها جذاب تر. الان دارم فکر میکنم مثلا درباره چیزایی که تو واژه نمیگنجه حرف نزنم کلا :|
+  Hayalin karşımda her an her zaman ....
دانلود آهنگ جدید ایهام به نام چشمانت آرزوست با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Ehaam Calle Cheshmanat Arezoost
 

برای دانلود این آهنگ ادامه مطلب رو کلیک کنید 


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
گفت تمام این سالهایی که همسرش بودم حتی منو یکبار نبوسیده یا قربون صدقه م نرفته. ولی وقتی که داره با رفقای کوهش یا همکارهاش حرف میزنه با خودم میگم کاش منم یکی از همین خانومهای گذری زندگیش بودم و این همه محبت ازش می دیدم.
گفت گاهی عکس یکی از همکارهاش یا دوستاش رو نشون میده میگه نگاهش کن  چه هیکل و صورتی داره.
گفت بهم میگه من فقط با تو بداخلاقم. این یعنی اخلاقم تقصیر تو هست که بده. ببین چقدر بقیه زنها رو دوست دارم؛ قبول کن تو یه عیبی داری...
گفت وقت
اون یکی داره حرص میخوره که لباسی که فردا باید آماده تحویل معلمش بده خراب شده و انواع راه حلها رو زیر و رو میکنه برای اصلاحش...
این جغله نشسته باهر حرکت میگه آفرین!
چه جالب!
منم دوس دارم بزرگ شدم خیاط بشم!
و لباس باخنده و قربون صدقه درست میشه
و من فکری ام
خدایی گاهی به اندازه یه بچه شش ساله اصول همدلی و تشویق یه آدم شکست خورده رو نداریما!
تازگی ها متوجه رفتار زشت گذشته م شدم 
نمی‌دونم کی از این اخلاقم فاصله گرفتم 
ولی حس می کنم بدترین کار دنیا بوده،  قضاوت و فک زدن 
خب راستشو بخوای وحشت کردم...
تازگی ها وقتی وارد چنین بحثی از طرف دوستان میشم‌ تا صبح میلرزم 
نمیدونم قبلا هم اینطوری بودم میگم اگه نبودم حتما خودمم مث‌ خودشون بودم...
خصوصا در بحثهایی که حیثیتی و به رابطه جنسی دو نفر متاهل غیر همسان (نامحرم)مربوط میشه، کلا قضیه ناموسی خیلی سنگینه و تا‌جاییکه بتونم اون سم (قضاوت نا
هزار سال پیش 
شبی که ابر اختران دوردست 
می گذشت از فراز بام من 
صدام کرد
چه آشناست این صدا 
همان که از زمان گاهواره می شنیدمش
همان که از درون من صدام می کند 
هزار سال میان جنگل ستاره ها 
پی تو گشته ام ...
ستاره ای نگفت کز این سرای بی کسی 
کسی صدات می کند!
هنوز دیر نیست 
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست 
عزیز هم زبان 
تو در کدام کهکشان نشسته ای ... 
 
× هوشنگ ابتهاج - همزاد 
× شعر جدید جناب سایه ، بخش هایی از این شعر باعث می شود نفس آدم بگیرد
× شبی دیگر
کلافگی، سردرگمی، شلوغی و بی‌نظمیِ درونی...
به دنبال راهی برای فرار، سکوتی از اختیار...
 
چشم‌آذر می‌نواخت و من می‌شنیدم
او می‌نواخت و من می‌خندیدم :)
می‌نواخت و می‌رقصیدم....
 
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست...
نه!
گوشی نوای آذر و گوشی سکوت عشق
رقصی چنین جدای رقیبانم آرزوست....
 
رقصی آزاد از چهارچوب و قاعده
رقصی بدون مرز، از جنس لوده
 
آروم شدم؟
نسبتا
منظم شد ذهنم؟
نه زیاد!
 
------------------------
پ.ن.1: ناصر چشم‌آذر، ب
بگرفته عشق، ما را؛ ملک وجود و آنگه؛
عقل آمده که :ما نیز هستیم کدخدائی!
....
از دور دیدمش خِردم گفت :دور از او
دیوانه میکند خِرد دوربین مرا‌.‌‌‌..
....
اگر هلاک خودم آرزوست ...منع نکن
مرا که عمر چنین در ملال میگذرد
‌‌‌‌‌....
برفت دوش خیالش ز چشم من ،چه کند؟
مقام بر لب دریا نمیتواند کرد‌‌‌‌...
....
تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان
سلطان نگر!که مایه مشتی گدا ببرد!
....
هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال
درد سهلست گر امید دوائی باشد
 
+همه ابیات از عبید زا
همیشه کسایی که ارتودنسی می کردن رو مسخره می کردم می گفتم 
نگاه کن چقدر زشته دندوناشون شبیه گراز شدن =/ تا اینکه خودم عضوی
از اون گرازا شدم‌. الانم یه ساعتی هست از دندون پزشکی بر می گردم. 
تو این یه سال ارتودنسی خیلی به دندون علاقمند شدم 
دانشگاه مورد علاقمم که شیراز =)
دیگه این یه سال قول دادم تموم بهونه ها رو بذارم کنار که پشیمونی 
نمونه برام.
یک بار برای آخرین بار به خاطر یک راه برای یک هدف 
دندون پزشکی شیرازم آرزوست 
وقتی تو باشیزندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناستوقتی تو باشیقلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهاییوقتی تو عزیز دلم باشیهمدمم باشیسر پناهم باشیطلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو استتو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستیحالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !وقتی تو باشیعشق در وجودم همیشه زنده است
بچه بودم... برخلاف بقیه بچه ها هیچوقت دوست نداشتم بزرگ شم... اما... روز به روز قد کشیدم و رشد کردم... موهای خرگوشیم به موهای بافته شده تبدیل شد... کفش های چراغدارم به کفشای اسپرت... لباس های صورتی و کوتام به مانتوی بلند... دوباره قسم خوردم... قسم خوردم که با وجود بزرگ شدنم، اخلاقم بچگونه بمونه... اما... مثل اینکه دنیا نمی خواست... خنده های واقعیم به خنده های مصلحتی تبدیل شد... دوستی های راس راسکیم به یه سلام و خدافظ... بغل کردنای یهوییم به هر چیزی یه و
بسم رب محی الاموات  شنیدم وارد مسجد شدید دیدید ابن ملجم(لعنت الله علیه) دمر خوابیده بیدارش کردید که نماز بخواند
بابایی دخترت هم خواب است  یک خواب عمیق خوابی از جنس غفلت...
باور نمیکنم بیدارم نکنید باور نمیکنم دریای بیکران مهربانی شما شامل حالم نشود
باور نمیکنم رهایم کنید چه کسی دلسوز تر از پدر برای دختر؟؟
بابا علی جانم
+فهمیدم شماره اسمم به ابجد برابری میکند با اسم محی الاموات 
زنده کننده مردگان.من هم خوش خوشانم شده و به فال نیک میگیرم انگا
خاک در قنبرم، حیدری ام حیدریریزه خور این درم، حیدری ام حیدریرزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوستمست میِ کوثرم، حیدری ام حیدریاز دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضیفاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدریاصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداستشیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدریبه چه مبارک شده، با خط خوش حک شدهبر روی انگشترم، حیدری ام حیدریمِهر علی منجلی است، حجت سید علی استپشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدریهرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟نام علی می برم، حیدری ام حیدریرا
کاملان از دور نامت بشنوند 
تا به قعر تارو پودت در روند 
بلکه پیش از زادن تو سالها 
دیده باشندت به چندین حالها 
از دیدگاه مولانا ، انسان کامل دارای مشخصات زیر است : 
- انسان کامل و بزرگوار ، همواره جویای حقیقت است و از بیان حقیقت ولو آنکه مخالف نظرات و افکار جامعه باشد ، پروائی ندارد . 
- قول و فعلش صریح است .زیرا بی اعتنائی به دیگران به او اجازه می دهد که صراحت داشته باشد .
- او دوستدار بیان حقیقت است جز در بعضی موارد که در خطاب با طبقات مردم ،لحن
بخشش ماه مبارک هرشبی را آرزوست/بنده مومن سحرها معرفت راجستجوست/در تکاپوی عبادت روضه رضوان طلب/وقت اخلاص وپرستش لحظه ای درکوی دوست/عشق پاک آل احمد دروصال ایزدی/رحمتی داردفراوان تامقیم کوی اوست/زمزم اشک بصیرت فتح راهی تابهشت/قلب انسان باولایت دائما درشستشوست/انس باقرآن نماید پاکی اعمال را/شیعه با آیات ایزدلحظه هادر گفتگوست/اوج این ماه مبارک همدم مهدی شدن/دل سپردن برولایت بهرشیعه آبروست/
برای من همیشه کوتاه کردن مو مثل یک شروع دوباره است. وقتی که موهات رو کوتاه میکنی یعنی اینکه داری به خودت فرصت یک رشد دوباره رو میدی. برای همین از دوران کودکی عاشق کوتاه کردن موهام بودم. وقتی که موهاک رو کوتاه میکردم توی آینه خودم رو نگاه میکردم و به خود جدیدم سلام میکردم و براش آرزوی موفقیت میکردم.برای چندمین باره که میبینم چیزها به خوبی پیش نمیرن، دوست دارم برطبق رسم همیشگی موهام رو کوتاه کنم و یک فرصت دوباره به خودم بدم.
یک  ماه شده تقریبا که دانشگاه شروع شده ،حس میکنم نسبت به ترم گذشته که یک فرد محبوب دوست داشتنی بودم این ترم اخلاقم یکم بد شده ،چرت و پرت زیاد میگم ،منم منم زیاد میکنم و هارتو پورت زیاد دارم و دشمن تراشی زیاد میکنم ،خیلی حرف میزنم ،گاهی شبا به خاطر اینکه امروز چه حرفی زدم و ممکنه واسم بد بشه نمیتونم بخوابم ،سرم منفجر میشه و دوست دارم اون لحظه خودمو حلق آویز کنم ولی خودمو با اینستاگرام تا پاسی از شب با کلیپ ها مزخرف سرگرم میکنم تا وقتی که چشمام
شمع ما یک شبکی را به تو پروانه بگفت
                                                    همره من تو نباشی بگسل از بر جفت
کار من سوختن و ساختنی از بر نور
                                             شمس و تابان شدنی از در کور
گر تو باشی به جوارم  دو سه روز
                                     یا بمانی به کنارم دو سه روز
تو بسوزی ز در غفلت خویش
                                      دور گردی ز ره رفطرت خویش
عمر تو یک صلتی از بر یار 
                                       تو بسان موش با
شمع ما یک شبکی را به تو پروانه بگفت
                                                    همره من تو نباشی بگسل از بر جفت
کار من سوختن و ساختنی از بر نور
                                             شمس و تابان شدنی از در کور
گر تو باشی به جوارم  دو سه روز
                                     یا بمانی به کنارم دو سه روز
تو بسوزی ز در غفلت خویش
                                      دور گردی ز ره رفطرت خویش
عمر تو یک صلتی از بر یار 
                                       تو بسان موش با
نمیدونی چقدر با خودم کلنجار رفتم تا این رفتار بدم رو ترک کنم 
جنگیدن با تو خیلی سخته خیلییییییییی
نمیدونم چند ساله ... ولی سخت گذشت 
این روزها شیطان از راههایی وارد میشه ولی یه نیروی توی درونم میگه اشتباه نکن 
یادته سری قبل با این روشها دوباره برگشتی.برای همین دست نگه میدارم 
تقریبا یک ماه این رفتار زشت رو ترک کردم اگه به چهل روز برسه مطمئن هیچ وقت برنمی گردم.
جدیدا فایل های صوتی آن سوی مرگ رو گوش میدم 
حرفهای جالی داره .چند نفر که مردن و برگش
من با هر اخلاق گندی توی رفاقت ها برام قابل تحمله...هررررررر اخلاق گندی...اما به هیچ عنوان و به هیچ عنوان فراموش شدنم رو نمیتونم تحمل کنم.ینی اگه با یکی رفیق باشم چندبار پیام بدم اما ببینم اون پیام نمیده جوری ازش فاصله میگیرم که اصلا انگار از اول نبوده.
خوشبختانه این اخلاقم خیلی خوبع که راحت میتونم ادما رو کنار بذارم:)
و بدبختانه من برعکس اینکه همه میگن تو رفاقتا از کسی انتظار نداشته باش مثل سگ از همه انتظار دارم چون من تو دوستی ها از همه وقت و جو
بابا وقتی دید دوباره موهامو کوتاه کردم...
وقتی فهمید خوب نیستم...
وقتی دید بار ها و بار ها براش پست رو فوروارد کردم و فرستادم...
گفت:ماجده... میگما من فردا وقت دکتر دارم...نمیدونم تا کی طول میکشه...نمیدونم میتونیم بریم یا نه...
بغضمو قورت دادم و گفتم:دیگه مهم نیست بابا...
بعد دوباره اومدم تو اتاق و قیچی گرفتم دستم و بیشتر زدم..زدم و گریه کردم...چون حالم بهم میخوره از این اخلاقم...از همه اخلاقای مزخرفم...از خودم...
پی نوشت:کاش میتونستم...کاش میتونستم تیغ برد
اخلاقم سگه شدیدا
اخر شب هی میخواستم ب همه چیز گیر بدم
شاید دلیلش ناراحتیم از مهدی باشه
چرا وقتی من احترام گذاشتم و ب مادرش زنگ زدم اون فقط ب من گفت تبریکشو برسونم؟
ینی روش نشد؟
بهش بگم مستقیم بگو؟
توقع داشتم حداقل پیام بده اگ زنگ نمیزنه
....
این ب کنار
چرا ب خودم تبریک نگفت؟
اون ولنتاین کوفتی رو ک هم شب گفت هم صبح
درسته ک نیست و کیلومتر ها دوره الان
ولی باید کادو میخرید برام
دارم غیر منصفانه هم یکم حرف میزنم
چون از دیدگاه خودم دارم میبینم....
ولی و
جوابم برای نتایجی که دیشب به دستم رسید اینه :خوب بود ولی عالی نبود .... اولش عصبی شدم....
عصبی بخاطر اینکه شاید نتونم بالینی کودک بخونم .... بعدش ناراحت شدم ....
واقعیت اینه بالینی مطمئنم روزانه یا نوبت دوم  قبول میشم....
ولی بالینی کودک مرا آرزوست ،البته شاید خدا بزنه پس کله ی یکی از دوستان بجای بهشتی  بزنه تبریز، حالا میگین چرا خودم نمیرم تبریز؟باید بگم که پدر عزیز بنده بجز تهران جای دیگه نمیزاره برم یا تهران یا آزاد همین جا.......بخدا من به پردیس خود
قلم شهید چمران به حقیقت عالم وصل است.
احساس می‌کنی میفهمی که نگاشته‌های یک عارف را می خوانی که طعم حرفهایش را چشیده است.
مخصوصا که بعضی از نوشته ها موقعیت‌های خاص داشته است و این را میتوان از توضیحات کوتاه ابتدا متن‌ها فهمید که توسط گردآورنده یعنی مهدی چمران آورده شده است.این توضیح‌ها راهگشا است برای درک متن.
وقتی شهید چمران را مینگرم با خود میگویم اینها افسانه نیست، بوده اند، در همین خاک و در همین زمین زیسته‌اند. و چقدر آدمی دلش می خواهد
بنام خدا
اندر حکایت  آپدیت اندروید !! 
الان که این پست را می نویسم  مدت 6 ساعت است که گوشی  اندرویدی ام در حال آپدیت است !!!!!!
فقط درحال دانلود نرم افزار است و نه آپدیت به نسخه ی جدید اندروید !!
+
تا  الان 4 تا  آپدیت 800  مگابایتی دانلود شده ولی گویا نصب نشده و گوشی مدام ریستارت می شود و هربار اعلام می کند  که به دلیل قطعه شبکه ,  آپدیت ناتمام مانده است !! 
واقعا  اندروید  نفرت انگیزه . 
+
ویندوز  ام  آرزوست ! 
+
حالا هی از ریستارتهای مکرر  ویندوز 10  بن
باید عروسک یا ماشین برای همدیگر هدیه یگیریم .شاید یاد بگیریم وسایل بازی عروسک و ماشین هستند نه قلب آدم هایی که پر از عشق و آرزوست .شاید کمتر با احساسات یکدیگر بازی کنیم وآرزو هایی که در قلب یک فرد است را نابود کنیم .یادمان باشد انسان عروسک و ماشین نیست که هرموقع کارمان با آنها تمام شد کنار بگذاریم .قلب انسان با ارزش است ،کاری نکنیم که بشکند چون دیگه قلب سابق نمیشه.مراقب قلب انسان ها باشیم ،قلب انسان وسیله ای برای بازی کردن نیست ... .#امیر_راد #ami
با لافکادیو در مورد کمال گرایی صحبت میکردم و خیلی خوب توصیفش کرد و حتی گفت چرا ما کمال گراها اهمال کار میشیم و البته درمانشم گفت و اون این بود که : 
"راهش اینه که خودمون رو با تغییرات کوچیک راضی نگه داریم و استمرار داشته باشیم روشون تا کم کم تغییرات بزرگ سر و کله شون پیدا بشه." 
منم به جهت اینکه دیگه خسته شدم از اوضاع بی طاقتی و درجا زدن خودم تصمیم گرفتم به حرفش عمل کنم و این تمرین استمرار رو عملی کنم توی زندگیم با یه سری کارای ریزه میزه، به همین
+ وابستگی یا علاقه، کدام حس نسبت به من داری؟
- من به کاکتوس اتاقم علاقه دارم و به لیوان قهوه ام. اما می توانم به جز آنها زندگی کنم یعنی وابسته نیستم.
+ بدون من چی؟
- شما را هیچوقت نداشتم که حس نبودنت را درک کنم.
+ و داشتنم؟!
- داشتنت یک آرزوست نه وابستگی. اگر بهت نرسم میگم به آرزوم نرسیدم ولی اگر وابسته ات باشم اون موقع میگم به زندگی نرسیدم.
+ خوب، تکلیف چیه؟
- مگه منتظری؟!
+ نباشم؟!
- نمی دانستم!
+ بعضی انتظارها بی حس اند. با اینکه طرف منتظره ولی اگه چیز
وقتی شهید شد، نامه ام توی جیبش بود. تاریخ نامه 60/11/3 است:
 
سلام ابراهیم؛
نامه که نمی فرستی دلگیرم، وقتی هم می فرستی تا چند روز اخلاقم سر جاش نیست. از وقتی که رفته ای حوصله هیچ کاری ندارم. نه حوصله غذا درست کردن دارم و نه حال بازار رفتن. حتی تحمل کتاب را هم ندارم. فقط دوست دارم بیایی و برویم کنار کارون و درباره خودمان حرف بزنیم. نه حال سیاست دارم و نه فلسفه و تاریخ و ادبیات. دوست دارم فقط درباره محسن و ستاره و خودمان حرف بزنیم. دوست دارم صبح بروم توی
اهل تهرانم  روزگارم سرد استتکه نان جوی دوسر دارم 
یک اتم هوش
و جنازه ی یک ذوقمادری دارم توو مایه ی کاکتوس دوستانی گربه صفت و خدایی که از من فرار کرد
(با اجازه ی سهراب سپهری)
اوضاع خیلی هم بد نیست .
فقط "دیگه کسی دلمو نمی بره "
فریدون فروغی
نیازمند همکاری کسی هستم که من را از این عصر یخبندان نجات بده .
کسی که دلمو ببره
فرقی نداره با چی
فرغون 
گاری
وانت
توی جیب ...
⚫فقط انسان باشه آدم و حواش مهم نیست ...

روح وحشی
+ دیوونه
++
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد
خواب
این مخلوق عجیب و مسحور کننده...
این بیان رازگونه‌ی ناخودآگاه
این زبان از یاد رفته....
این موجودی که به هر شکل به آن نگاه کنی معنی درستی می‌دهد! چه در یک صف از خواب‌های پی در پی، چه بعنوان یک موجود یگانه..
 
بیداری کدام است؟
چیزی که در خواب می‌بینیم یا خوابی که در روزمره دچارش هستیم؟
به راستی کدام گزینه انتخاب من است؟
به راستی من کیست؟؟
راست چیست؟
 
نهایت سعیم را می‌کنم تا در تائو متمرکز بمانم
اما تائو، سعی نکردن است!
نیک‌بختی، نداشتن آرزو
«هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.خدایا! به هر که و هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی.عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه‌ی امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ‌وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.تو این چنین
سلام به همه.
من قبلا نگفته بودم که یک عروس هلندی دارم.سه تا اسم داره:مکس،قاسم،خنگول.خخ.امروز قراره بدمش به دایی محمد.بابام میگه خسته شده از تمیز کردنش و نگه داریش،میگه ببرمش خونه ی مامان.مامان هم میگه نه و حوصله نداره.آره دیگه به عنوان عیدی از بابا گرفته بودم،الانم شش ماه میشه دارمش خودشم نه، ده ماهشه.هعی.ناراحتم،خیلی بامزس،میاد روی شونم و سرشو میچسبونه به صورتم و می خوابه.خیلی ناراحتم ولی می خوایم بدیمش بره.در واقع بابام میگه که من باهاش خی
میچرخم ، میچرخم ، میچرخم ، لبخند میزنم و میرقصم ، باد موهامو پریشان میکنه و  مثل کودکی خندان و با شوق موهایم را دست باد میسپارم ...
کم کم دارن میان، منتظرشون بودم ، با رقص به استقبالشون میرم ، مودب و متشخص قدم بر میدارن و دعوتشان میکنم به رقص ، از میان جمع دستشو میاره جلو ، دو به شک میشم ، دستهاشو بگیرم یا همه چیز را رها کنم و برم ، مامان با یه سینی تزیین شده که روش اسپند دود کرده سَر میرسه و دور سَرم اسپند دود میکنه ، دستشو میگیرم ، شلخته است و نا
به نام خدا
عرض سلام و ادب احترام و لحظتون بخیر.
کمتر از 12 ساعت دیگه مسابقه والیبال داریم. یکم نگرانم سر اینکه با قوی ترین تیم این مسابقات در مسابقه اول بازی داریم. ولی اینو میدونم اگه با قوی تر از خودت بازی کنی یا کار کنی، قطعا قوی میشی! امیدوارم مسابقه خیلی خوبی بشه و چالش عجیبی برای تیم مقابل ایجاد کنیم. امیدوارم همه بازیکنامون توی مناطق یک و پنج و شش خوب دریافت کنن و هم خوب سرویس بزننن.
+ امتحانات تموم شدن :))) آزادی خیلی خوبه :) از همه دوستانی ک
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش می‌دهد نشان جلال و جمال یار
خوش می‌کند حکایت عز و وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم
زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار
در گردشند بر حسب اختیار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
امشب، بر خلاف بقیه شب ها، غیر رسمی است! مثلا برعکس شب قدر ... شب قدر کلی اعمال دارد، کلی تشریفات و از این چیزها ... اما امشب ... فقط برای دو نفره های عاشقانه بنده-خدایی است ... امشب فقط برای این است که تا صبح بنشینیم جلوی خدا شعر بخوانیم ... فال بگیریم ... گریه کنیم، بخندیم، دوباره گریه کنیم ... امشب وقت خوبی ست که دلمان محکم برای آرزوهایمان بکوبد و این تپش ها را یواشکی توی گوش خدا بگوییم ... و خدا هم که بخیل نیست! هنوز گفتنمان تمام نشده می خندد ... و همین خند
ما معمولا عادت داریم از آقای خامنه‌ای مواضع سیاسی و اجتماعی بشنویم. درحالی‌که وقتی وارد حوزه معارف دین می‌شود تازه متوجه می‌شوی چقدر صحبت‌هایش دل‌نشین است. به‌قول دوستی چون خود او عامل است و از دل حرف می‌زند، به دل ما هم نفوذ می‌کند. مثلا چند روز است که "این آیه" با لحن آرامش‌بخش او -مثل همیشه که سوره‌ای می‌خواند- در سرم تکرار می‌شود: «انّ معی ربّی، سیهدین»
گوش دادن به داستان زندگی حضرت موسی (علیه‌السلام) برایم همیشه هیجان دارد. از ز
یه سوال به شدت جدی دارم ازتون:
لطفا لطفا لطفا جواب بدید...
منو چطور میبینید؟؟؟
ینی امممممم اگه یه نفر ازتون بپرسه ریحون چه جور آدمیه چی جوابشو میدید؟؟؟
ظاهری نه ها!!!
شخصیتم...اخلاقم...اصا آدمی هستم که یکی بتونه روم به عنوان یه آدم حساب باز کنه؟؟؟
در کل شخصیتمو تو یه جمله خلاصه کنید....
ادامه مطلب
 
زهی شکوه قامت بلند عشق که استوار ماند در هجوم هر گزند .نگاه کن هنوز آن بلند دور .آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نورکهربای آرزوست .سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست .به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن سزد اگر هزار باربیفتی از نشیب راه و بازرو نهی بدان فراز ...
#هوشنگ_ابتهاج
 
هیچ فرقی نیست بین آن جوان نامردی که در فردیس کرج، کودک زباله گرد را برای دقایقی خنده به سطل زباله می اندازد و آن جوان بی خردی که ناراحتی اش از دولت را با آتش زدن اموال مردم جبران می کند با آن قاضی نفهم در خرم آباد که جوان کر و لال ایلامی را به ظن افغانی بودن بدون تحقیق به هرات می فرستد و خانواده ای را مدت ها سرگردان می سازد.
مهم نیست سوادتان چقدر است، شغلتان چیست، در برابر چه کسی ایستاده اید و ... انسانیت و وجدان که نباشد شما دیگر کسی نیستید.
محسن ابراهیم زاده – غلاف
محسن یگانه – بعد تو
رضا رامیار و شری ام – قول الکی
زیگ زاگ – کم و کسر
دانیال هندیانی – هنوزم دیوونه ترین عاشق این شهر منم
بابک مافی – دیوانه جان
مسیح و آرش ای پی – زدی پر
زانیار خسروی – میدونستم میری
Ilyas Yalcintash – Sehrin Yolu
پازل بند – قایق کاغذی
پازل بند – لحظه به لحظه
سینا شعبانخانی – حس من
محسن ابراهیم زاده – من و تو
ایهام – نگار
ایهام – چشمانت آرزوست
یاسین ترکی – بریز به هم
رضا رامیار و امین قباد – آدم سنگی
امیر رشون
ما معمولا عادت داریم از آقای خامنه‌ای مواضع سیاسی و اجتماعی بشنویم. درحالی‌که وقتی وارد حوزه معارف دین می‌شود تازه متوجه می‌شوی چقدر صحبت‌هایش دل‌نشین است. به‌قول دوستی چون خود او عامل است و از دل حرف می‌زند، به دل ما هم نفوذ می‌کند. مثلا چند روز است که "این آیه" با لحن آرامش‌بخش او -مثل همیشه که سوره‌ای می‌خواند- در سرم تکرار می‌شود: «انّ معی ربّی، سیهدین»
گوش دادن به داستان زندگی حضرت موسی (علیه‌السلام) برایم همیشه هیجان دارد. از ز
خاطره ای از خواستگاری حمید آقا وقتی از حمید نتوانستم موردی به عنوان بهانه پیدا کنم سراغ خودم رفتم. سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خواستگاری من پشیمان شود، برای همین گفتم: « من آدم عصبی هستم، بد اخلاقم، صبرم کمه، امکان داره اذیت بشی،» حمید انگار متوجه قصد من از این حرفها شده بود گفت: «شما هر چقدر هم عصبانی بشی من ارومم، خیلی هم صبورم، بعید میدونم با این چیزا جوش بیارم.» گفتم : « اگه یه روزی برم سر کار یا برم دانشگاه خس
دانلود آهنگ جدید میثم ابراهیمی به نام از دستت
Meysam Ebrahimi - Az Dastet
ترانه و موزیک : نوید بهبودی ؛ تنظیم : فتاح فتحی
+ متن ترانه از دستت از میثم ابراهیمی
ماه منی دور میزنی قلب منو / لجبازی نکن خواهشا هیچ جا نرو
اخلاقم بده ولی دلم صافه / ولی دل تو بی انصافه

ادامه مطلب
موضوع از اونجایی شروع شد که خواهرم ازدواج کرد و به خونه بخت رفت و به شهر دیگه ای رفتن.
(ما با هم خیلی صمیمی بودیم و کوچکترین مسئله ای نبود که بینمون مخفی بمونه)
من تا قبل از اون خیلی برونگرا بودم حتی یه دوست صمیمی داشتم که از قضا با هم در یک موسسه کار میکردیم و راجع به هر موضوع یا اتفاق ریزو درشتی با هم کلی حرف میزدیم و نظراتمونو میگفتیم.
بعد از رفتن خواهرم چون کسی نبود که زیاد باهاش حرف بزنم کم کم از اون برونگرایی فاصله گرفتم و سخت تر راجع به موض
سلام
من یه پسر ‍۱۹ ساله ام، پشت کنکور هم هستم، آدم مذهبی ای هم نیستم و اخلاقم بهم اجازه ارتباط با دختری رو نمیده، هم خجالت میکشم هم تو خانوادمون عرف نیست تا قبل از ۲۵ سالگی ازدواج کنم،  خودم هم از ازدواج میترسم، خوش قیافه م و هیکل چهارشونه ای دارم.
جدیدا با یه دختر درس میخونم، احساس میکنم بهم وابسته شده، من جلوش رو دارم میگیرم، ولی از این میترسم که خودم وابسته ش بشم، علاوه بر اون فشار جنسی روم زیاده، همه ش سرکوبش میکنم، موندم چیکار کنم، درس ه
فکر کنم چند بار در مورد قلک نوشتم قبلا.
قلکی که چند ماه پیش خریدم تا پولی که توش جمع میشه رو برای محرم خیرات کنم.
بعد با آقای محترم گفتیم چون حالا حالاها قلک به این عریض و طویلی پر بشو نیست، تا سال بعد این موقع صبر کنیم و بعد بشکنیمش و کاربری نذرمون رو هم عوض کردیم :دی
(البته که نذری م رو هنوز ادا می کنم، منتها از سورسی جدا از قلک)
خلاصه، الان آقای محترم هر بار دامن کشان برام سکه میاره تا بندازم تو قلکمون تا ایشالا تا سال بعد این موقع بتونیم پرش کن
دیروز دو رو از من و دیدید
خیلی شاد و خوشحال
و خیلی ناامید و پشیمان
من کلا دختر زود رنج و حساسی بودم! و بسیار ریز بین!
این از بدترین خصوصیات اخلاقی ام است که به ان اعتراف میکنم تا به خودم کمک کرده باشم!
با همه اینطور نیستم!
مثلا اگر دخترخاله حرفی بزند نه ناراحت میشوم و نه اهمیتی دارد!!!
چرا دارم کتابی مینویسم! اه
ولی اگه خانوادم چیزی بگه و یا کاری انجام بده اذیت میشم
کی و اذیت میکنم؟! خودم و!!!
چون توقع چنین رفتاری ندارم ازشون!!!
مثلا وقتی با محمد حرف
نکته:به ترتیب اهمیت نیستنکته2:بمیرم راحت شم ازین دل درد ک انگار تا آخر عمرم باهامه...م نمیفهمم چرا هم باید دردسر بکارت بکشم هم بعدا ک ازدواج کردم هی نگران بارداریم باشم هم این درد کوفتی رو تحمل کنم در صورتی ک نمیخوام توله بزام؟؟؟؟نکته 3:مرگی بدون دردم آرزوستنکته 4:تا همتونو نکشم نمیمیرم ک...خب نوت برداری بسه بریم سراغ 10 مورد..1.مسواک میزنم2.توالت میرم کامل تخلیه میکنم3.اپیلاسیون کل بدن ک مرده شور بیچاره حالش بد نشه4.وصیت نامه مینویسم به همه ی آشنا
سلام امیدوارم حال همه تون خوب باشه
راستش من آدمی بودم که سعی میکردم با همه مهربون باشم به همه کمک کنم؛ به آدم ها لبخند بزنم از بچگی اینجور بودم؛ ولی دنیا و آدم هاش خوب باهام رفتار نکردن؛ بعضی از آدم ها خوش شون می اومد از اخلاقم ولی خیلی ها هم مسخرم میکردن؛ سر به سرم میذاشتن؛ کم کم سردم کردن.
الان خیلی وقته از گذشتم دارم فرار میکنم؛ اما خاطرات بد و مسخره کردن آدم ها میاد جلو چشمم و عذابم میده؛ همه ش دوست دارم برم جایی که تنها باشم و فرار کنم از دن
یه سوال به شدت جدی دارم ازتون:
لطفا لطفا لطفا جواب بدید...
منو چطور میبینید؟؟؟
ینی امممممم اگه یه نفر ازتون بپرسه ریحون چه جور آدمیه چی جوابشو میدید؟؟؟
ظاهری نه ها!!!
شخصیتم...اخلاقم...اصا آدمی هستم که یکی بتونه روم به عنوان یه آدم حساب باز کنه؟؟؟
در کل شخصیتمو تو یه جمله خلاصه کنید....
ادامه مطلب
سلام
من ۱۸ سالمه، چشم هام سبزه، پوستم کاملا سفید، موهای قهوه ای روشن، قدم هم ۱۷۲، به شدت هم اجتماعی و خیلی فعالم، کتاب زیاد میخونم، برنامه های زیادی دارم. از اکثر هم سن هام تو اکثر چیزها جلوترم، حالا میخواد کامپیوتر باشه یا رانندگی یا حتی استقلال مالی، و البته به شدت هم خوش اخلاقم.
هر دختری که میشناسم دوست داره جای من باشه، اما من با مسئله خیلی مهم درگیرم، اونم اینکه اون تیپ پسری که من دوست دارم اصلا سمت من نمیاد،و اگر هم میاد همون چیزهایی ک
بعضی وقتها به خودم میگم اگه از بین 365 روز سال حالا سی روزش هم پای تلویزیون باشه فکر نکنم به کسی بر بخوره.
مثه این دو روز که من حال ندار ترین بودم و تلویزیون نیروی کمکی من محسوب میشد.
البته که عذاب وجدانش هست همراه هر مادری اما دست تنهایی تو  چهار دیواری بزرگ کردن کار شاقی محسوب میشود که گاهی ممکن است آدمی در منصب مادری کم بیاورد.
کوه و دشت و دمنم آرزوست که پسرکم رها باشد و آزاد و من بی عذاب وجدان.
خرگوش ها خیلی موجودات حساس، و تمیزی هستن.
کسایی که خرگوش دارن کاملا میفهمن که یه خرگوش، خیلی حساسه، خیلی باهوشه، خیلی دقیقه، تو ممکنه این طرف خونه یه تکون کوچیک بخوری،
و خرگوش اون ور خونه فرار کنه،
 
وقتی علامت خطر رو حس میکنن روی دو پا وامیسن و تند تند بو میکشن.
 
خرگوش موجود خیلی خیلی حساسیه.
 
من قبلنا مثل خرگوش بودم،
حساس، 
توجه زیاد به جزئیات،
زودرنج.
 
بودن مثل خرگوش باعث میشه بقیه اگه کرمو باشن و مریضی روحی روانی داشته باشن، سعی کنن شما
سلام خدمت همگی 
لطفا آقایون راهنمایی کنید که چیکار کنم؛
همکار آقایی دارم متولد ۶۱، مجردن و کلا همه ش تو اتاق من هستند و دارند در مورد مسائل خانوادگی و گذشته و خاطرات شون و ... حرف میزنن، از طرفی من متاسفانه روم نمیشه با طرف بد برخورد کنم، یا با سردی جواب شون رو بدم که کمتر بیاد، و جدای از این ها خیلی هوام رو دارند و بهم توجه میکنن.
حالا این ها به کنار، هر بار میام یه چیزی برام گرفتن و گذاشتند تو کشو میزم و قبولم نمیکنن پولش رو بهشون بدم، ظاهرا بچه
سلام خدمت دوستان
پسر سی ساله ای هستم که حس میکنم به بلوغ و رشد عقلی نرسیدم، تفکرات بچه گانه دارم، خیلی ساده به نظر میام، همه به چشم یک بچه من رو در نظر میگیرند و این باعث شده تو روابطم، زندگی شخصیم و همچنین محیط کارم دچار مشکل بشم.
بلد نیستم با هر فرد چه جور برخورد کنم و اخلاقم با همه به یک شکل هست. حرف های بچه گانه و شخصیت بچه گانه ای از خودم ساختم. به عنوان مثال همه ش مسخره بازی و در حال شوخی هستم و این باعث شده شخصیت یک فرد سنگین و بالغ رو نداشته
پیامبر(صلی الله علیه وآله):بهترین افرادامت من آنهایی هستندکه به دنیا بی اعتناتروبه آخرت مشتاق تر باشند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):به هیچ امتی, یقینی برتر ازیقین امت من داده نشده است.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):هرگاه به نهایت آرزوهای خودرسیدیدبه یادشبیخون اجل باشید.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):راست ترین چیز اجل است ودروغترین چیز آرزوست.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):آرزو مایه چیرگی شیطانها بردل غافلان است.  میزان الحکمه ج۱
پیام
#استاد_و_درس
#علی_صفایی_حائری
#عین_صاد
(از سری روش ها- روش آموزش)
...داده ها ملاک نیست و ‌سودها هم ملاک نیست. داده ها از خداست و‌ سودها از سرمایه ها. نه مقدار سرمایه مهم است نه مقدار سود، بلکه نسبت سود به سرمایه مهم است. ده تا آجری را که یک پیرزن با کم کردن غذای خود به مسجدی کمک کرده است نمی توان با ده میلیون تومان کمک تاجری مقایسه کرد، چون تاجر از غذایش کم نشده و نسبت به سرمایه اش کاری نکرده است... بلکه (مهم) نسبت این دو باهم (است) و مهم تر جهت این نسبت
لپ‌تاپ رو به زور از دستم گرفت که باهاش بازی کنه. تازه روشنش کرده بودم و روی دسکتاپ بود. چند ثانیه متفکرانه نگاه کرد...+ لادن اینجا کجاست؟- اینجا دانشگاهیه که آرزومه دانشجوش بشم.+ حالا نمیشه همینجا دانشگاه بری؟- دانشگاه اینجا خوب نیست.+ نمیشه نری؟- چرا نرم؟ :)+ خب من دلم برات تنگ میشه. :(...قبلا قبلنا هم به کرات گفته من عاشق لادنم و حسادت عنودان بدگهر رو هم تحریک کرده! حالا جالبه بدونید که من تنها کسی هستم که باهاش بازی نمیکنم و تازه هر وقت میاد خونه‌
انگار همین دیروز بود که اومدم نوشتم مرا به فضل الهی و دولت شاهی....گذشت مدت سی سال روزگار بکام:)
و الان یکساله دیگه هم گذشته و  باید بگم مرا به فضل الهی و دولت شاهی گذشت مدت سی و یک سال روزگار بکام:))
اصلا این هفته خیلی مناسبت داشت
همسرم سی و هشت سالش تموم شد،پسرم شب تولد امام حسن علیه السلام نُه سال قمریش تموم شد،دوازدهمین سالگرد عروسیمون بود،الان من سی و یکسالگیم تموم شد و حال خوب کن تر از همه شون این که مدرسه ی پسرجان تعطیل شد...
آخیییش:))
نمیدون
سلام به همه
دلم گرفته و شب های بسیاریه که با گریه میخوابم و روز همه ش افسرده و دل مرده ام، جریان از یک خواستگاری شروع شد؛
من دختری بودم که خواستگار کمی داشتم، فقط یک دونه خواستگار رسمی رد کردم، اونم در سن کم و چون واقعا هیچ چیزی از زندگی مشترک حالیم نبود، ولی بعد اون نمیدونم چی شد هیچ وقت خواستگاری نداشتم و اصلا به چشم نمیومدم، انگار خدا بختم رو بست و از نگاه جنس مخالف منو انداخت، تو مراسمات و دانشگاه با اینکه همه میدونستن چقدر خوش اخلاقم ول
#انسانیت در هر #دین و #مذهبی  در هر #رنگ و #لباسی زیباس
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



دریافتمدت زمان: 1 دقیقه
 مدرسه ها وا شده
همهمه برپا شده...
 
 
 
زهرای بابا سلام
 
یک سال و پنج ماه گذشت از رفتنت. اینجا نیستی که ببینی که مدرسه ها باز شده است. "دادا" امسال به مدرسه می رود و قرار بود تو هم امسال مهد بروی. برنامه داشتیم 3 سالگی بفرستیمت مهد چون می دانستیم دوست داری.همان قدر که بین بچه ها باشی و یکی دو ساعتی بیرون از خانه باشی و برگردی.  هر صبح وقت بردن "دادا" به مهدکودک بیدار بودی و بعد رفتنش از پشت آیفون صدایش می زدی. می خواستیم امسال هر دو را با هم ببریم و م
مژده‌ای آمد ز ماه راستینشد برون دست نهان از آستین
دست غیب آمد به جان برخاستندخفتگان دامن‌کشان برخاستند
خفتگان جور دگر می‌خواستندبهر خود گور دگر می‌خواستند
لاکن آمد گفت این گور شماستاین چنین رنجی و این نور شماست
پیش از این در آب و نان پرداختیدتن ره بیهودگان انداختید
بعد از این باید به جان برخاستناز زمین و از زمان برخاستن
بعد از این پرواز بی صرف عددبی مقامات و موازین حسد
جان گرفتم از عدم تا جان دهمآنچه دشوار تو بود آسان دهم
ای خوشا این برک
وقتی یکی بهمون ظلم میکنه میگیم طاقت بیار امتحان خداست
وقتی پدری در حق فرزنداش جفا میکنه میگیم امتحان خداست
وقتی یکی پولمون و میخوره میگیم خدا ازش نگذره
وقتی مورد ظلم واقع میشیم میگیم خدا لعنتش کنه!!! وقتی همسر یکی خیلی بده میگن بخاطر خدا تحمل کن بمون پاش ناشکری نکن!
وقتی مریض میشیم و دکتر نمیریم میگیم خدا خودش سلامتی بده!!!!
دست نگه دار!!!!
چرا میخوایم بی مسولیتی های خودمون و گردن خدا بندازیم؟!؟
چرا خودمون نمیریم حق خودمون و بگیریم منتظریم خدا ب
سلام
وقتی دارم این متن رو می نویسم حالم خیلی خیلی بده، چون افسردگی و وسواس دارم، شرایط ازدواج رو ندارم، وجدانم قبول نمیکنه با افسردگی برم خواستگاری، من بهترین روان پزشکان رو رفتم، بهترین مشاوران رو رفتم، اما فایده نداشت، تنهایی خیلی بهم  فشار میاره، افسردگیم رو بیشتر میکنه، با اینکه اخلاقم خوبه و به قول خانواده ام و دوستانم ظاهر خوبی دارم، رفقا بهم میگن کسی که زن تو بشه خیلی خوشبخته، اما از درونم خبر ندارن که چقدر آشفته ست و حالم بده و خیل
سلام
من متوجه نمیشم چه جور میگن ازدواج موجب رشد و تعالی اخلاقی میشه... ؟!
پس چرا من از وقتی که ازدواج کردم نه باعث شد معنوی تر بشم و نه موجب رشد و بهتر شدن خصوصیات اخلاقیم شد؟!فقط آرامش در بعضی اوقات زندگی دارم که مشکلاتی هم همراهش داره.
نمیخوام نظر کسی رو نسبت به ازدواج بد کنم ولی میخوام بگم همچین هم که تعریف میکنند نیست ...
مرتبط:
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم
پول، زن و شوهر رو از نظر اعتقادی و اخلاقی به هم نزدیک می کنه؟
اخلاق به تنهایی میتونه
به خانمش گفته بود "اگه رفتی سونوگرافی و معلوم شد دختره یه راست برو خونه‌ی بابات!" اول گمان می‌کردم شوخی بی‌مزه‌ای بیش نیست ولی بعد معلوم شد کاملا هم جدی‌ست.هربار پرسیدند" فلانی دوست داری بچه چی باشه؟" می‌گفت "پسر باشه،دو سر باشه" و می‌خندید.
آخر هم همین شد، بچه که به دنیا آمد ۴ کلیه داشت که هیچ‌کدام هم درست کار نمی‌کرد، از همان اول قلبش سوراخ بود، تا همین امروز که ۷،۸ ساله است دوبار عمل کرده و اینبار دفعه‌ی سوم است، چشمش هم درست نمی‌بیند
سلام
من 18 سالمه و پسرم، نمیدونم از کجا شروع کنم ولی سوالم اینه؛
دختری که قراره وفادار بمونه چه ویژگی داره؟
من تو یه خونواده خیلی صمیمی و متوسط مالی بدنیا اومدم . محبت بین پدر و مادرم باعث شده که الان اخلاقم رو همه دوست دارن؛ خیلی سخت عصبی میشم. هم درس میخونم (همیشه شاگرد ممتاز بودم ولی اول نشدم) و هم کار میکنم؛ البته به خاطر کنکور الان از شرکت استعفا دادم؛ از لحاظ مالی دو ساله مستقلم. 
تا حالا شاهد دعوای پدر و مادرم نبودم و از عشق شون لذت میبرم؛
١. همین که فردا جمعه است و من آزمون ندارم واقعا مسرت بخشه! :) به خاطر این اتفاق میمون و خجسته با پدر عزیزم قراره بریم کوه. ^…^ تنهایی و پدری دختری.
از خداوند باری تعالی برای تمام کنکوری ها صبر و موفقیت می خوام و امیدوارم فردا حسابی بدرخشید. :))
٢. امروز، ینی همون دیروز، تولد مامان بود. امروز فهمیدم این لوس بودن من ارثیه و از ایشون به من ارث رسیده! :| همینطور الکی الکی نشسته از دست من گریه می کنه. چرا؟ چون معتقده من دوستش ندارم! من اساسا احساساتم رو برو
سلام خدمت خوانندگان خانواده برتر
من میخواستم نظر عموم مردم رو راجع به ظاهر خودم بدونم، من تقریبا ۲۰ ساله هستم و تا حالا خواستگار به معنای واقعی کلمه نداشتم، احتمالا مشکل از ویترینی هست که مردم از من میبینن چه اخلاق چه قیافه، حالا از خودم بگم:
بیست سالمه، دانشجوی ترم ۴ پرستاری دانشگاه آزاد هستم، کسی تا حالا به من نگفته زشتم و اکثرا میگن که به نسبت خشگلم و اهل آرایش هم نیستم، قدم متوسطه و هیکلم هم خوبه، حجابم هم مانتویی ام، آستین کوتاه نمیپوش
سلام 
من یه دخترم و ۲۰ سالمه، امسال دانشگاه قبول شدم، ترم بهمن رشته پرستاری، تو تابستون و این چهار ماه تعطیلی من هیچ کار مفیدی انجام ندادم، کلا یه دختر بی هدفم، هیچ هدف و انگیزه ای برای زندگی ندارم روزهام همین طوری میگذره، گاهی شروع میکنم به سخنرانی گوش دادن، کتاب خوندن پیاده روی و … ، ولی خیلی زود تمومش میکنم، راستش دلم یه چیزهایی تو زندگی میخواد که هیچ وقت نداشتم و نخواهم داشت، مثل یه پوست صاف.
آخه صورتم پر از جوش و جای جوشه، هر کی نگام میک
هر که درین درد گرفتار نیست
یک نفسش در دو جهان کار نیست
هر که دلش دیدهٔ بینا نیافت
دیدهٔ او محرم دیدار نیست
هر که ازین واقعه بویی نبرد
جز به صفت صورت دیوار نیست
خوار شود در ره او همچو خاک
هرکه در این بادیه خونخوار نیست
ای دل اگر دم زنی از سر عشق
جای تو جز آتش و جز دار نیست
پردهٔ این راز که در قمر جان است
جز قدح دردی خمار نیست
آنکه سزاوار در گلخن است
در حرم شاه سزاوار نیست
گلخنی مفلس ناشسته روی
مرد سراپردهٔ اسرار نیست
کعبهٔ جانان اگرت آرزوست
در گذر
بدون مقدمه بدون شرح مطلب سراغ مطلب اصلی میرم بعد از پست کردن مطلب قبلی دوستم یا شاید .....همکارم از چیزی که فقط درد دل بود ناراحت شد کلا رابطه اش رو با من قطع کرد و گفت دیگه این رابطه ادامه نداشته باشه بهتره و ما فقط همکار باشیم یادمه یکی از دوستان از اینکه رئیسش ادرس وبلاگشو پیدا کرده بود و نمی تونست راحت پست بزاره می افتم فکرشو نمی کردم منم به اینجا برسم که روزی وبلاگم که جای بود برای خالی شدن برام غریبه بشه جای بشه که یه دوستی چند ساله رو بهم ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها