نتایج جستجو برای عبارت :

چونان عید نو

چونان بید لرزان و چونان خرسی بعد از خواب زمستانی، گرسنه. با این تب و گلودرد و کسالت وحشتناک، می‌توانم ظرف بشویم و کتلت آماده هم بزنم و در تابه‌ی جیلیز ویلیز کنِ تفلونِ بی‌ریخت بچینم؟آخر تن‌ماهی با گلودرد؟ آخر نودالیت؟ دو وعده آنتی‌بیوتیک را با شکم خالی خورده‌ام. احتمالا مرتبه سوم، خود معده رسما با پیلورش می‌خواباند در گوشم! از شما هم دستور آسان بخواهم احیاناً می‌خواهید کره زمین را در ماهیتابه خرد کنم و بگذارم بپزد یا سرخ شود :| 
بعدنوش
1- قَالَ (علیه السلام): کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.   
 
درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.
 
 
جهان ابدی، به مدارای من بشتاب که جهانم به جای دگر گریخته است نیم نگاهی به درمان زخم هایم کن که درونم از هم به هم ریخته استبار سفر از هردو مکان بر بسته ام چونان الکی مانم که آردش را آویخته استنا امید از خلق نشدم نا امید بودمبه خدا قسم که جانم به خدا آمیخته استبهانه امروز و فردا ماندنم از نداری استکه خود را چو سیل به گرداب ریخته است
نشستم تو کتابخونه ی دانشگاه و دارم به این روزا فکر میکنم
کاری ندارم ولی دلم نمیخواد برم خونه مریم
باور این که اشتباه کردی سخت تر از چیزیه که فکرشو میکردم
دلم میخواد برم تو چونان دراز بکشم...اما نمیشه اینجا نمیشه دلم میخواد برم تو محوطه قدم بزنم...اما از شلوغی بدم میاد
شارژم موبایلم داره تموم میشه...
کاش میشد برم یه جا کسی کاری به کارم نداشته باشه
پای تو که در میان باشدزمان از میان می روددر اوج خوابآلودگی ام که باشمبرق چشمانت که چونان ستاره ی آسمان شام کویر چشمک بزندشب را به یکباره صبح میکنیو من مات و مبهوت از شعبده ات
+پ ن: عکس ساختهی خویش است و بابت ضعف در طراحی عذر میخواهم#آنی
#دلساخته_های_آنی
جوانان! بیایید چونان علی و زهرا سلام‌اللّه علیهما برای هم سرود عاشقانه بخوانید: «کُنّا کَزَوجَةِ حَمامَةٍ فِی أَیکَةٍ مُتَمَتِّعَینَ بِصِحَةٍ وَ شَبابٍ؛ ما چونان دو کبوتر همتا بودیم که در آشیانه‌ای می‌زیستیم و از سلامت و جوانی‌مان بهره می‌بردیم.» جوانان! بیایید حرف‌های شرک‌آلود را دور افکنید و آداب و عادات جاهلی را به هیچ انگارید و به وعدۀ صادق خداوند مهربان دل و جان سپارید که می‌فرماید: «أَنکِحُوا ٱلْأَیَـٰامَىٰ مِنکُمْ... إِن یَک
جوانان! بیایید چونان علی و زهرا سلام‌اللّه علیهما برای هم سرود عاشقانه بخوانید: «کُنّا کَزَوجَةِ حَمامَةٍ فِی أَیکَةٍ مُتَمَتِّعَینَ بِصِحَةٍ وَ شَبابٍ؛ ما چونان دو کبوتر همتا بودیم که در آشیانه‌ای می‌زیستیم و از سلامت و جوانی‌مان بهره می‌بردیم.» جوانان! بیایید حرف‌های شرک‌آلود را دور افکنید و آداب و عادات جاهلی را به هیچ انگارید و به وعدۀ صادق خداوند مهربان دل و جان سپارید که می‌فرماید: «أَنکِحُوا ٱلْأَیَـٰامَىٰ مِنکُمْ... إِن یَک
و آن لحظاتی که کنار عزیزترینت غریبیچونان مشتی است که قلبت را در هم میفشاردو سکوت اختیار میکنی و بغضت را فرو میدهی و لبخند ژکوندی راهی لبهایت میکنی 
و تلنبار شدن بغض هارا پیش میگیری
و ادامه راه را پیش رو میگیری
#آنی
#دلساخته_های_آنی
جهان ابدی، به مدارای من بشتاب
که جهانم به جای دگر گریخته است 
نیم نگاهی به درمان زخم هایم کنکه درونم از هم به هم ریخته استبار سفر از هردو مکان بر بسته ام چونان الکی مانم که آردش را آویخته استنا امید از خلق نشدم نا امید بودمبه خدا قسم که جانم به خدا آمیخته استبهانه امروز و فردا ماندنم از نداری استکه خود را چو سیل به گرداب ریخته است
#فاطمه اشرفی
باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه
شاید بشارت از دم صبح سپید بود
وقتی طلیعه ی تو درخشید،
از پشت کوهسار توهّم، 
دیدم که این طلوع 
زیباترین سپیده ی صبح امید بود.
ای سرکشیده از دل این قیرگونه شب؛
بر آسمان برآی و رها کن
زرتار گیسوان زرافشان را
همچون شهابها 
بر بیکران سپهر.
با شب نشستگان سخن از آفتاب نیست 
آنان که از تو دورند 
چونان به شب نشسته شبکورند.
تو،
خورشید خاوری،
جان جهان ز نور تو سرشار می شود. 
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک،
در خوابْ رفته طالع م
انگار شوق رسیدن به تو بیشتر غم ندیدنت توی روحم رسوخ کرده.
لبخندِ چسبیده به لبهای من!
بیخود خودت را غصه دار نکن...
من کنار توام...
تو مرا داری و غصه میخوری؟...
کاش دق کنم و همچون روزی را نبینم.
من با تو زنده ام
با تو زندگی میکنم
با تو نفس میکشم.
حتی اگر کنارم راه نروی...
حتی اگر چشمهات تا ارتفاع ستاره ها مرا پرواز ندهند...
حتی اگر توی چشمهام زل نزنی و نگویی که کنارم هستی...
حتی اگر دستهایت اینجا نباشند تا اشک مرا پاک کنند...
.
.
.
یک جمله هست که نمیدانم برایت
184-  و من کلام له (علیه السلام)> قاله للبرج بن مسهر الطائی و قد قال له بحیث یسمعه "لا حکم إلا للّه"، و کان من الخوارج <اسْکُتْ قَبَحَکَ اللَّهُ یَا أَثْرَمُ فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلًا شَخْصُکَ خَفِیّاً صَوْتُکَ حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ. 
خطبه 184-خطاب به برج بن مسهر افشای منافق خاموش باش! خدا رویت را زشت گرداند، ای دندان پیشین افتاده بخدا سوگند! آنگاه که حق آشکا
سلام :)
خونه‌ی آبیِ جدیدتون مبارک باشه :)
 
 
امید چونان پرنده ایستکه در روح آشیان داردو آواز سر می دهد با نغمه ای بی کلامو هرگز خاموشی نمی گزیندو شیرین ترین آوایی ست کهدر تندباد حوادث به گوش می رسدو توفان باید بسی سهمناک باشدتا بتواند این مرغک راکه بسیار قلب ها را گرمی بخشیدهاز نفس بیندازدمن آنرا در سردترین سرزمین شنیده امو بر روی غریب ترین دریاهابا این حال؛ هرگز؛ در اوج تنگدستیخرده نانی از من نخواسته است.
 
 
باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه
شاید بشارت از دم صبح سپید بود
وقتی طلیعه ی تو درخشید،
از پشت کوهسار توهّم، 
دیدم که این طلوع 
زیباترین سپیده ی صبح امید بود.
ای سرکشیده از دل این قیرگونه شب؛
بر آسمان برآی و رها کن
زرتار گیسوان زرافشان را
همچون شهابها 
بر بیکران سپهر.
با شب نشستگان سخن از آفتاب نیست 
آنان که از تو دورند 
چونان به شب نشسته شبکورند.
تو،
خورشید خاوری،
جان جهان ز نور تو سرشار می شود. 
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک،
در خوابْ رفته طالع م
232-  و من کلام له (علیه السلام)> کلم به عبد الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قدم علیه فی خلافته یطلب منه مالا <فقال (علیه السلام) : ‏إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ. 
 
خطبه 232-با عبدالله بن زمعه احتیاط در بیت المال این امو
چقد وصفش شبیه حال این روزامِ...
دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر...
و عشقت آذرخشی میان رگ هایم
چونان سرنوشت....
#نزار_قبانی
واقعا أدم نمیدونه عشق اتفاق افتادنش خوبه یا نیفتادنش!
کدوم بهتره!؟ 
گاهی تمام جمعیت شهر همان یک نفریست ، که نیست ...

خسته ام...
چونان کبوترى سرگردان...
که نه دیگر تاب پرواز دارد... 
نه توانى براى نشستن...
                                                                                                     " ایلمان اکبرى "
در بی‌معنا‌ترین حالت ممکن به سر می‌برم. دیگر نه مثل سابق می‌توانم برای خودم دلایل انرژی‌بخش بیاورم و از آن دلایل نیرو بگیرم و نه دیگر همچون گذشته این پوچی و بی‌معنایی مرا شدیداً افسرده می‌کند. ناگاه، وسط تمام خواسته‌ها و کارهایم مغزم می‌گوید خب که چه؟ ذهنم به اول و آخر این دورِ تکرارشونده فکر می‌کند و روحم چونان مار زخم‌خورده‌ای از این همه بی‌معنایی به خود می‌پیچد و می‌پیچد و می‌پیچد. از تأسف سری تکان می‌دهم و بعد؟ هیچی، به زندگی
9-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی صفته و صفة خصومه و یقال إنها فی أصحاب الجمل <
وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَیْنِ الْأَمْرَیْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّی نُوقِعَ وَ لَا نُسِیلُ حَتَّی نُمْطِرَ.
خطبه 009-درباره پیمان شکنان 
شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل) 
چون رعد خروشیدند، و چونان برق درخشیدند، اما کاری از پیش نبردند و سر انجام سست گردیدند، ولی ما اینگونه نیستیم، تا عمل نکنیم رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سی
آبروی ایران، افتخار ایران، امید ایران، دلگرمی ایران، همانی که نامش مو به تن بیگانگان سیخ می کرد، همانی که برای سرش جایزه ها گذاشتند، همانی که مهربان بود و رحمدل اما در کنارش با ابهت و ترسناک، همانی که غرشش چونان شیران بود، همان بچه شیعه شیر پاک خورده، همان مرد میدان، همانی که دل مان به بودنش قرص بود، همانی که تا شب قبل بود، همانی که دیگر نیست، آه ... آه ... آه ... سردار جان! چه زود ما را تنها گذاشتی! چه زود پشت مان را خم کردی! با جای خالی شما چه کنیم
آدم‌ هایی که ما را رنج می ‌دهند ، خیلی اوقات رنج ‌کشیده‌ هایی هستند که از زخم ‌های خودشان نتوانستند عبور کنند .
اروین یالوم
+رنج ها میتوانند از جانب بیرون باشند اما بزرگترین رنج ها را خودمان به خودمان می دهیم !
رنج هایی زاده ی رفتارمان
رنج هایی زاده ی ذهن بیمارمان
رنج هایی برای تنبیه خودمان
رنج هایی برای انتقام
و ...
++مدتی است دچار عزیزی هستیم که سخت رنج مان می دهد . شاید دلیلش همین باشد . نتوانسته است از رنج هایش عبور کند .
سعی میکنیم درک اش کن
غریب بودن، مرز نمی‌خواهد. غربت، زمانی رخ می‌نماید که تو، در هجوم حوادث، ناگاه خودت را تنها بیابی. زانکه امید یاری داری، دستی نبینی. زانکه امید شماتت داری، صدایی نشناسی. زانکه امید صحبت داری، مصاحبتی دریافت نکنی. غربت، در این است که ناگاه، فریادت را بربایی که «عزیزان دلم، بیایید تا این جغرافیا ما را نتاراند. بیایید بنشینیم و راهی بیابیم. راهی را، جایی را، فرصتی را، جمعی را، حرفی را. جوانمردها، بیایید نهراسیم. ما که در مقصود، با افیون غرب‌کد
دانلود آهنگ محسن چاوشی شبی که ماه کامل شد 320 و 128 + متن
امروز شما جاز موزیکی ها میتوانید دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ شبی که ماه کامل شد با صدای محسن چاوشی
{ آهنگ تیتراژ فیلم شبی که ماه کامل شد }
Exclusive Song: Mohsen Chavoshi – Shabi Ke Mah Kamel Shod With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ شبی که ماه کامل شد محسن چاوشیبباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شودمرا بکش بالا چونان که عاطفه ات جریحه دار شودمرا بخندان ای مرا بگریان ای که مرده ایست قلیلکسی که حاضر نیست نه شادمان شود
 
احساسات اگر مهار نشوند ممکن است بدجور گریبانت را بگیرند .
احساساتی که سرکوب شوند هم ممکن است جایی که نباید و در زمانی که نشاید چونان بلایی بر سرت نازل شوند .
احساساتی که به مسیر درست هدایت شوند می توانند به زبان هنر گویای تمام حرف های نگفته ات باشند .
احساسات خلاقیت را بیدار نگه می دارد و شکوفایی آن را میتواند رقم بزند اگر همواره هشیار باشیم نسبت به حال و روزمان ؛ به جسم مان ؛ به اطراف مان و به روابطمان .
مگر نه این است که زندگی نباتی حاصل خامو
چند ساعتی یک بار اپیزود های چند ثانیه ای دارم. ناگهانی اشک هایم جاری می شود و ناگهانی به حالت بی تفاوتی قبلم باز میگردم. فکر میکنم جسمم می فهمد که اگر فریاد درونیم را یکباره رها کند، تکه تکه خواهم شد. پس زدن احساساتم خیلی سخت است. دلم برای جسمم می سوزد. خوب دارد تحمل میکند. 
حالا می فهمم علی را. همیشه میگفتم چطور یک نفر می تواند چندین سال بماند و بعد دیگر کسی را نخواهد. می فهمم. حالا تمام شعر ها را درک میکنم. 
دلم هیچکس دیگر را نمی خواهد، دلم هیچ ا
دانلود آهنگ محسن چاوشی شبی که ماه کامل شد 320 و 128 + متن
امروز شما جاز موزیکی ها میتوانید دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ شبی که ماه کامل شد با صدای محسن چاوشی
{ آهنگ تیتراژ فیلم شبی که ماه کامل شد }
Exclusive Song: Mohsen Chavoshi – Shabi Ke Mah Kamel Shod With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ شبی که ماه کامل شد محسن چاوشیبباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شودمرا بکش بالا چونان که عاطفه ات جریحه دار شودمرا بخندان ای مرا بگریان ای که مرده ایست قلیلکسی که حاضر نیست نه شادمان شود
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنموین چرخ آدم‌خوار را، چنگال و دندان بشکنم
از شاه بی‌آغاز من، پران شدم چون باز، منتا جغد طوطی‌خوار را، در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کرده‌ام، کاین جان فدای شه کنمبشکسته بادا پشت جان، گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفمتا گردن گردن‌کشان، در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخورچون اصل‌های بیخشان، از راه پنهان بشکنم
چون در کف سلطان شدم، یک حبه بودم کان شدمگر در
 
        Piano Sonata No.21 in C Major , Op.53 (Waldstein)
I.Allegro con brio
II.Introduzione : Adagio molto
III.Rondo : Allegretto moderato - Prestissimo
مریم صوفی سیاوش
 
بتهوون این شاهکار خود در دو ماژور را به حامی همیشگی اش تقدیم کرد. نواختن این سونات به تکنیکی درخشان و کنترل ساختار های پیچیدۀ ریتمیک نیاز دارد. شکل اصلی این اثر در دو موومان خلاصه می شود که بخشی بیست و هشت میزانی در میان آن دو، اینترودوتسیونه-آداجو مولتو آتاکا، در اصل جای موومان دوم را به خود اختصاص داده است. کمپف می گوید:«این بخش همچون
دانلود آهنگ محسن چاوشی شبی که ماه کامل شد 320 و 128 + متن
امروز شما جاز موزیکی ها میتوانید دانلود کنید و لذت ببرید از آهنگ شبی که ماه کامل شد با صدای محسن چاوشی
{ آهنگ تیتراژ فیلم شبی که ماه کامل شد }
Exclusive Song: Mohsen Chavoshi – Shabi Ke Mah Kamel Shod With Text And Direct Links In jazzMusic
متن آهنگ شبی که ماه کامل شد محسن چاوشیبباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شودمرا بکش بالا چونان که عاطفه ات جریحه دار شودمرا بخندان ای مرا بگریان ای که مرده ایست قلیلکسی که حاضر نیست نه شادمان شود
از آن روزی که امام مهربانی ها سنگ بنای ایستادگی در برابر ظالم را نهاد،  تمامی کفر در برابر او ایستاد تا نگذارد کلام آن مجاهد فی سبیل الله به عمق جان مردم آگاه نشیند. اما به لطف خداوند این شیطان بزرگ چونان گذشته پوزه اش به خاک مالیده شد و در اوج ظلمت، امام با اندیشه ی استکبار ستیزی و ایستادگی در برابر بیداد پا به عرصه جهاد گذاشت. اعتقاد امام این بود که برای رسیدن به حقیقت باید مطالبه گری کرد. ایشان می فرمودند: «مطالبه گر اگر بداند و یا احتمال ده
وَ قَالَ (علیه السلام) فِی مَدْحِ الْأَنْصَارِ: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ کَمَا یُرَبَّى الْفِلْوُ، مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَیْدِیهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ.
رَبُّوا: تربیت کردند، پرورش دادند.الْفِلْو: کره اسب یک ساله، یا از شیر گرفته شده.غَنائُهُم: بى نیازیشان.السِباط: جمع «سبط»، با سخاوت، «سبط الیدین»: سخاوتمند، سخىّ.السِّلَاط: جمع «سلیط»، تیز و تند.
ارزش هاى والاى انصار (تاریخى، اجتماعى، سیاسى):و درود خدا ب
برای زنی تنها در سوگ فرزند مرده اش امشب که تورا در خاک سرد می نَهم زیست یکساله ام با تو دفن میشود و من در پارادوکسِ سوگِ دفن کردنِ زیستِ یکساله ی پر رنجم در خاک غلتیده ام.امشب مشت پر از خاکم را بر سری میریزم که با شال عراقیِ پیرزن های جنوب پوشانده ام و دست بر دهان کِل میکشم برای جوانی و ناکامی اش ‌‌‌...امشب بیست سالگی عزیزم، نهال یک ساله ی دهه ی سوم را خاک میکنم و برای مظلومیت و تباهی اش به سوگ مینشینم.اما صبر کنیدمن میخواهم نوزاد بیست یک ساله ا
 در سلسله پست هایی که برای #آشنایی_زدایی از جریانات جهان اسلام منتشر خواهم کرد، میخواهم پیشفرض های مضحکی که نه تنها عوام بدان معتقدند که علما و فضلا و اساتید و پژوهشگران هم چونان آیات محکم الهی بدان پایبندند را زیر سوال ببرم. اولینش درباره #طالبان است.از جمله مشهوراتی که کارشناس و عامی، دکتر و حجت الاسلام، پژوهشگر و منبری، همه و همه چونان اصلی خدشه ناپذیر بدان معتقدند و آن را پیشفرض نظریه پردازی های عالمانه خود قرار میدهند این است که طالب
 
با تو کشف کردم که بهاربرای گرامی داشت تنها یک پرستو می‌آید...پیش از تو، می‌پنداشتم که پرستوسازنده‌ی بهار نیست...با تو دریافتم که خاکستر، اخگر می‌شودو آب برکه ها‌ی گل‌آلودِ باران در گذرگاه‌هادوباره، به ابر بدل می‌شوند،و جویباران، در نزدیکی مصب خویشپالوده می‌شوند و به سرچشمه‌های خویش باز می‌گردند،و قطره‌ی عطر، خانه‌ی مینایی‌اش را رها می‌کند،تا به گل سرخش، بازگردد،و گل‌های پژمرده در تالارهای ظروف سیمین،به غنچه‌های کوچک در کشتز
 
 
1))
وزیدن گرفت نسیمی شرجی
تب داغ شب را
و امید روییدن
سار بر صنوبران
علف ها بر زمین
و من در پوست خود
نمی گنجم 
مژده می دهد دل
باز لبخندی خواهد شکفت
بر اندوه ماه
و ژیبا خواهد شد
در چشم های خورشید
نسیمی خنک
بر پوست داغ تنم
خاطره ی نفس هایت
در داغ ترین شب
هنوز زخم است روحم
و جای دندان هایت خونین
نسیمی میوزد
عطر تو میپیچد در اتاق
تکرار میکند ساعت
تیک تاک را
به همراهی لبانم
که تکرار می کنند نام تو را
...
 
 
نام ام را بخوان
پاسخی خواهم داد
آرام جانت
..
 
آن قدر با عکست نجوا و گریه میکنم و آن قدر از مهربانی ها و زیبایی هایت می گویم و می نویسم، تا در غایتِ اَمر، یاد تو در قلبم نقش گردد، چونان نقشی که با میخ آهنین بر سنگ، حک میکنند، نافذ و «استوار» و... «ماندگار»...
#شهید_عباس_دانشگر
دلم میگیرد از روزی که می گیردسراغم را ولی دیگر نمیخواهم ببینم چشم هایش راهمان چشمان بی همتا پر از عشق و پر از گرما در آن دوران که بی پروا چه خوش بودیم اما رفتدلش را دیگران بردندولی آن روزدلم میگیرد از آن روز همان روزی که میدوزی به راهم چشم هایت راولی دیگردگر من را نخواهی دید نخواهی داشت مرا از دور خواهی یافت فراز قله ها در جستجوی بیشتر هافقط بالاترین ها رانشان کرده وَ میپویم وَ میجویم در آن لحظهدر آن لحظه نشان از قلب سنگینم مگیر ای یارکه
انگار ترانه نفست بر
گردن و لاله گوشم، در حالی که انگشتانت هنرمندانه بر ساز خیالی پشتم زخمه می‌زنند،
یکی از آن تصویرهایی‌ست که هر جا یادم
بیفتد، لبخند وسیعی بر چهره‌ام نقاشی می‌کند 
و صد ساله هم که باشم نوجوانی بی
امان و چونان اسب رم کرده در یاخته‌هایم می تازد!
77-  و من کلام له (علیه السلام)
> و ذلک حین منعه سعید بن العاص حقه <
إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَیُفَوِّقُونَنِی تُرَاثَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) تَفْوِیقاً وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِیتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَةَ.
# قال الشریف : و یروی التراب الوذمة و هو علی القلب ، قال الشریف و قوله (علیه السلام) لیفوقوننی أی یعطوننی من المال قلیلا کفواق الناقة و هو الحلبة الواحدة من لبنها ، و الوذام جمع وذمة و هی
انسان کامل
امیرمؤمنان علی علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال
یکی از برادران دینی شان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در
چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم
بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت
زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود،
بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به
ظاهر، ناتوا
به نظر من وقایع تلخ آبان ماه ۹۸ هشداری جدی و نقطه ای تاریخی در حیات ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران است. آشوب های آبان ماه اگر چه آتش حقد و کینه دشمنان خارجی را بر افروخت و بستر سوء استفاده برخی اوباش داخلی را فراهم کرد ؛ اما باید پذیرفت که مبنای اصلی این واقعه نارضایتی عمومی و اعتراضات پنهان و آشکار کثیری از اقشار مردم بوده است. البته بصیرت ، هوشیاری و دشمن شناسی موجب شد تا مردم انقلابی چونان همیشه صبر پیشه کنند و فریاد اعتراض خویش را فرو بخ
سوگنامهٔ برترین بانو
◾️اشارت:نالیدن دلاوران، شگفتی‌آور است. مگر دلیران نیز، مانند عاجزان، می‌نالند؟! اما باید دانست که نالهٔ آنان، نه چونان نالهٔ اینان، از سر عجز و نابردباری در برابر ناملایمات این‌جهانی است؛ بلکه نالیدن‌شان، چونان غرش نیمه‌شبان شیران است در غربت کوهستان.هیبت و صلابت امیر مؤمنان - علیه‌السلام - چنان بود که هنگام رویارویی با جنگاوران، حتى دل پهلوان‌ترین‌هایشان، می‌لرزید و همهٔ وجودشان، مقهور و مغلوب آن حضرت می‌ش
امام صادق(علیه السلام):کثیف ترین گناهان سه گناه است:کشتن حیوان بی زبان , ندادن مهریه ی زن و نپرداختن مزدکارگر.
امام صادق(علیه السلام):دنیا درنظرمن چونان مردار است که هرگاه ناچارشوم ازآن بهره می گیرم.
امام صادق(علیه السلام):کسی که خودرا به ولایت پیشوای ستمگرغیرخدایی ملتزم کند , دین ندارد.
امام صادق(علیه السلام):خوشی وآسایش درخرسندی ویقین است وغم واندوه درشک وناخرسندی.
امام صادق(علیه السلام):بلا وگرفتاری برای مؤمن زیور است وکرامتی است بر
44-  و من کلام له (علیه السلام)
> لما هرب مصقلة بن هبیرة الشیبانی إلی معاویة ، و کان قد ابتاع سبی بنی ناجیة من عامل أمیر المؤمنین علیه السلام و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلی الشام <
قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِیدِ فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّی أَسْکَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّی بَکَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَیْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَه
187-  و من خطبة له (علیه السلام)> و هی فی ذکر الملاحم <أَلَا بِأَبِی وَ أُمِّی هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا یَکُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکُمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِکُمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِکُمْ ذَاکَ حَیْثُ تَکُونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ ذَاکَ حَیْثُ یَکُونُ الْمُعْطَی أَعْظَمَ أَجْراً مِن
انسان کامل
امیرمؤمنان علی علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال
یکی از برادران دینی شان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در
چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم
بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت
زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود،
بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به
ظاهر، ناتوا
 

علم مکاشفت به تعلم و مطالعه حاصل نشود ، حصول آن به اعمال صالح و صفای آیینه دل به زهد و گرسنگی و بیداری و خاموشی و اعتزال از مردم باشد ؛ مثلا بیداری در شب ، دل را روشن کند و صافی سازد و نور بخشد و چون این صفا به صفایی که از گرسنگی حاصل شده افزوده شود ، دل چونان ستاره ای فروزان شود چون آیینه ای درخشان و آن گاه جمال حق در آن نمودار گردد.
کیمیای سعادتمحمد غزالی
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من  یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی  بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم  از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
خیبر آنلاین: به نظر من وقایع تلخ آبان ماه ۹۸ هشداری جدی و نقطه ای تاریخی در حیات ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران است. آشوب های آبان ماه اگر چه آتش حقد و کینه دشمنان خارجی را بر افروخت و بستر سوء استفاده برخی اوباش داخلی را فراهم کرد ؛ اما باید پذیرفت که مبنای اصلی این واقعه نارضایتی عمومی و اعتراضات پنهان و آشکار کثیری از اقشار مردم بوده است. البته بصیرت ، هوشیاری و دشمن شناسی موجب شد تا مردم انقلابی چونان همیشه صبر پیشه کنند و فریاد اعتراض خ
اول آنکه چیزی در این فورانِ بی‌وقفه‌ی خودبه‌اشتراک‌گذاری‌ از دست رفته است. هرچه می‌خوانیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه گوش می‌کنیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه حال و قال داریم به اشتراک می‌گذاریم. خود به مثابه‌ی یک راز، چونان تاریکیِ پشتِ جنگل: زیبا و عمیق، از دست رفته است. نمی‌توانیم مالکِ حال‌هایی باشیم که در آنی از زمان فقط خود در عمقِ آن غوطه‌وریم. هر حالی را بی درنگ، با کمینه عمقی، در معرض دید می‌گذاریم. بدتر آنکه دیگر نمی‌خوانیم ب
اول آنکه چیزی در این فورانِ بی‌وقفه‌ی خودبه‌اشتراک‌گذاری‌ از دست رفته است. هرچه می‌خوانیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه گوش می‌کنیم به اشتراک می‌گذاریم، هرچه حال و قال داریم به اشتراک می‌گذاریم. خود به مثابه‌ی یک راز، چونان تاریکیِ پشتِ جنگل: زیبا و عمیق، از دست رفته است. نمی‌توانیم مالکِ حال‌هایی باشیم که در آنی از زمان فقط خود در عمقِ آن غوطه‌وریم. هر حالی را بی درنگ، با کمینه عمقی، در معرض دید می‌گذاریم. بدتر آنکه دیگر نمی‌خوانیم ب
«بسم الله الرحمن الرحیم»
اربعین راهیست بسوی آسمانعده ای در ابتدای راه آسمانی می شوند، عده ای در میانه راه و عده ای در انتها.عده ای هم  به انتها  می رسند اما آسمانی نمی شوند، چونان کسانی که به شب عاشورا هم رسیدند و امام شان را تنها گذاشتند. اینان کسانی هستند که به شب اربعین هم می رسند اما آسمانی نمی شوند.تنها کسانی آسمانی میشوند که قلب شان را برای مهدی فاطمه (عج) خالی و خالص کنند.
اللهم عجل لولیک الفرج
خیبر آنلاین: به نظر من وقایع تلخ آبان ماه ۹۸ هشداری جدی و نقطه ای تاریخی در حیات ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی ایران است. آشوب های آبان ماه اگر چه آتش حقد و کینه دشمنان خارجی را بر افروخت و بستر سوء استفاده برخی اوباش داخلی را فراهم کرد ؛ اما باید پذیرفت که مبنای اصلی این واقعه نارضایتی عمومی و اعتراضات پنهان و آشکار کثیری از اقشار مردم بوده است. البته بصیرت ، هوشیاری و دشمن شناسی موجب شد تا مردم انقلابی چونان همیشه صبر پیشه کنند و فریاد اعتراض خ
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
راستش را بخواهید فرار می‌کنم. از خودم فرار می‌کنم. از نوشتن فرار می‌کنم. از روبرو شدن با دیگران فرار می‌کنم. از انجام دادن کارهایم فرار می‌کنم. پشت گوش می‌اندازم‌شان. اعصابم خط خطی شده. حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. دلم اتاقم را می‌خواهد. دلم سکوت مطلق می‌خواهد. دلم تنها ماندن برای ساعت‌های طولانی می‌خواهد. همان‌طور که قبل از این هر روز تجربه‌اش می‌کردم. نمی‌دانم از دست این همه جمعیت به کجا فرار کنم. نمی‌دانم کجا بروم که کسی حرف نزند. کجا
تصور من از آینده چیزی گنگ و نامفهوم است،چیزی ترسناک و در عین حال کاملا مبهم ...
مثل این می ماند که در قایقی در میان اقیانوس نشسته باشی و سطح اقیانوس را مه گرفته باشد و تو ندانی در چند متری تو چه چیزی وجود دارد ؟؟ در این وضعیت آیا خبری از افق های دور و ملموس هست تا مسیرت را به آن سوی تنظیم کنی؟؟
هر وقت به آینده فکر می کنم سرم گیج می رود بی درنگ به سوی تخت خواب می روم و چشمهایم را می بندم و سعی می کنم فراموش کنم.
گرچه همیشه سعی می کردم خود را برای آینده
سعی داشتم ساعت خوابم را به روال چند هفته‌ی پیش برگردانم، اما اتفاقات اخیر می‌تواند آدمی را دچار سال‌ها بی‌خوابی کند.
در من چیزی عوض شده‌است. در ما، همه‌مان، چیزی عوض شده‌است. چیزی در درون‌مان شکسته. شده‌ایم اسباب‌بازی‌های به ظاهر سالمی که صدای تلق‌تلق‌شان راز خرابی‌شان را آشکار می‌کند. اسباب‌بازی‌هایی که هیچ‌گاه درست نخواهند شد...
سرگردانم. هر روز بیش‌تر از پیش. چونان مرغی سرکنده دور خودم می‌چرخم و راهی برای نجات خودم پیدا نمی‌
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
119-  و من کلام له (علیه السلام)> و قد جمع الناس و حضهم علی الجهاد فسکتوا ملیاً <فَقَالَ (علیه السلام) : مَا بَالُکُمْ أَ مُخْرَسُونَ أَنْتُمْ ، فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ ، فَقَالَ (علیه السلام
63-  و من خطبة له (علیه السلام)
> یحذر من فتنة الدنیا <
أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لَا یُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنْجَی بِشَیْ‏ءٍ کَانَ لَهَا ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ أَقَامُوا فِیهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْ‏ءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّی قَلَصَ و
شگفت‌آور است!وقتی با آن عظمت‌ت کودکی را در آغوش می‌کشی و با آن‌ها شوخی می‌کنی. تو یک جهان را بر پا ایستانیده بودی و حالا کنار بچه‌ها نشسته‌ای!؟شبیه مفاهیمی هستی چونان عمیق‌ و وسیع که هرکس انگار هر چه توصیف می‌کند فقط گوشه‌ای را آشکار می‌کند.اصلا کافی‌ست هر کس از تو تنها یک تصویر دیده باشد تا آشوب شود؛ هر کس از یک تصویر تو بخواهد توصیف‌ت کند جنگی بزرگ برپا می‌شود و در تعریف تو در گل مانند. هر تصویر تو به تنهایی یک داستان بلند است و تو چه
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
حکمتها و عبرتهادر نهضت حسینی از آغاز تا فرجام، یعنی از هدایت نخستین واکنش های شیعیان در برابر ستمگری حکومت معاویة بن ابی سفیان تا عصر عاشورای سال 61 هجری که به شهادت آن حضرت و خویشاوندان و یاران وی انجامید، حکمت ها و عبرت های بسیاری نهفته است که اگر به دقت در آن ها نگریسته شود می تواند چونان چراغ پرفروغی روشنگر راه انسان ها باشد.حفظ وحدت رهبرینخستین درسی که از نهضت حسینی می توان آموخت، تلاش برای حفظ وحدت رهبری و پیشگیری از ایجاد تجزیه در امام
دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک ب
دختربا ناز به خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
146-  و من کلام له (علیه السلام)> و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه <إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ یَکُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِکَثْرَةٍ وَ لَا بِقِلَّةٍ وَ هُوَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِی أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ حَتَّی بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَیْثُ طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَی مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْر
پس از بیعت مردم مدینه با امام علی علیه‌السّلام این اوّلین سخنرانی آن حضرت در سال ۳۵ هجری است. حضرت علی علیه‌السلام در بخشی از خطبه خود فرموده‌اند:
....به خدا سوگند، کلمه‏‌ای از حق را نپوشاندم، هیچ گاه دروغی نگفته‌‏ام، از روز نخست، به این مقام خلافت و چنین روزی خبر داده شدم.آگاه باشید همانا گناهان چون مرکب‏های بد رفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ می‏‌اندازند. اما تقوا، چونان مرکب‏های فرمانبرداری است که سوارا
امیدها می میرند و امیدهای تازه ای سبز می شوند.گاهی باید دست به تیغ شوی،بطن زندگی ات را بشکافی و تکه ای از وجودت را- مانند کبدی عفونی -ببری و دور بیندازی.بدون بیهوشی!بدون بی حسی!زمان می‌گذردآدمهای جدیدی می‌آیندزخم ها التیام می یابندو دردها فراموش می‌شوند.چونان که تودر پس خاطره‌هافراموش می شوی.#نسرین_حیدری@NnHeydariپنج شنبه ۱ اسفند ۹۸
 
#فراموشی_نعمته#اونایی_که_آلزایمر_دارن_لزوما_بدبخت_نیستند#حالا_که_هستی_تو#دیووونه_بخند
 
 
پ.ن:دارم آهنگای باش
از آن روزی که امام مهربانی ها سنگ بنای ایستادگی در برابر ظالم را نهاد،  تمامی کفر در برابر او ایستاد تا نگذارد کلام آن مجاهد فی سبیل الله به عمق جان مردم آگاه نشیند. اما به لطف خداوند این شیطان بزرگ چونان گذشته پوزه اش به خاک مالیده شد و در اوج ظلمت، امام با اندیشه ی استکبار ستیزی و ایستادگی در برابر بیداد پا به عرصه جهاد گذاشت. 

اعتقاد امام این بود که برای رسیدن به حقیقت باید مطالبه گری کرد. ایشان می فرمودند: «مطالبه گر اگر بداند و یا احتمال د
لحظه‌های آخر ماه مبارک شعبان را دریابیم!

خداوند سبحان چنان بر ما مهربان است که همیشه راهمان می‌نمایاند تا برای رسیدن به سعادت، لحظه‌های ناب زندگی‌مان را دریابیم.
پیشوایان معصوممان نیز چونان پدران مهربان، مواظبمان‌اند که از رسیدن به خجستگی‌های حیات دو جهان، بازنمانیم.
ماه‌های رجب و شعبان و رمضان، در میان دیگر ماه‌های قمری، درخشندگی ویژه‌ای دارند. این سه ماه، راه را چنان برایمان هموار می‌کنند که تا «اوج آسمان» بالا رویم و در پناهگاه
علی علی زاده دیر متولد شد. تازه توفیق پیدا کرد بیاید به دامان انقلاب و گفتمان اسلام ناب. عرض خیر مقدم؛ اما
قرار نیست از راه نرسیده بشود پیشنماز جماعت حزب الله و لیدر نیروهای انقلاب و بولتن های بصیرت افزایی نهادها را بلغور کند.
دمش گرم که از ماهیت و مبانی انقلاب در مجموع خوب دفاع می کند؛ اما سر ورود به مصادیق باید تأمل بیشتری داشته باشد و پایش را از گلیمش درازتر نکند.
او مدعی برائت از تفکر اکبر هاشمی است؛ اما اکبر هاشمی درونش زبانه می کشد و مثل
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
107-  و من کلام له (علیه السلام)> فی بعض أیام صفین <وَ قَدْ رَأَیْتُ جَوْلَتَکُمْ وَ انْحِیَازَکُمْ عَنْ صُفُوفِکُمْ تَحُوزُکُمُ الْجُفَاةُ الطَّغَامُ وَ أَعْرَابُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنْتُمْ لَهَامِیمُ الْعَرَبِ وَ یَآفِیخُ الشَّرَفِ وَ ال

دانلود آهنگ شبی که ماه کامل شد محسن چاوشی  + متن آهنگ شبی که ماه کامل شد هم اکنون در رسانه مدی موزیک
دانلود آهنگ جدید محسن چاوشی به نام شبی که ماه کامل شد
Mohsen Chavoshi –  Shabi Ke Mah Kamel Shod
اینستا گرام هنرمند 
اینستاگرام مدی موزیک
محسن چاوشی شبی که ماه کامل شد
ترانه : حسین صفا
آهنگ : محسن چاوشی
تنظیم : ——-
بخشی از متن آهنگ محسن چاوشی شبی که ماه کامل شد
بباف مویت را مگر مرا آن مو طناب دار شود
مرا بکش بالا چونان که عاطفه ات جریحه دار شود
مرا بخندادن
ایران.همدان.علی اباد دمق
سلام بر فجر و سلام بر فجر آفرینان میدان عشقپرهای بافته را بگشا که تندیسی به لطافت نسیم روی امام، چونان تمثیلی جاندار از این دیار می گذرد و با تبسمی پاک، عشقی بی آلایش را از دروازه ی شرق عبور می دهد تا خورشیدی را به طلوعی دوباره فراخواند.
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مر
ماجرای جالب انتخابات در زمان حضرت علی (علیه‌السلام)
✅ همونطوری که می‌دونید انتخاب خلیفه سوم در شورایی شش نفره بود و در واقع رأی‌گیری شد و بنابر این گذاشته شده بود که اگر آرا مساوی بود،نقش تعیین‌ کننده بر عهده عبدالرحمان بن عوف باشد. یعنی او حق وتو داشت و به هر کسی رأی میداد اون شخص خلیفه می‌شد.
✅ عبدالرحمن ابتدا نزد امیرالمؤمنین آمد و گفت به شرط عمل به قرآن و سنت پیامبر و سیره‌ی شیخین به تو رأی می‌دهم و تو خلیفه خواهی شد.
امیرالمؤمنین عمل
آغاز همه ی آغاز ها اوست و پایان همه ی پایان ها او
بر این گنبد کبود تنها شاید ما چون نقطه ای بدرخشیم و خاموش شویم که آن درخشش هم به اراده ی اوست
چه بسیار انسان هایی که در تاریکی آمدند و در تاریکی رفتند 
و چه بسیار کسانی که آمدنشان انفجار نور بود و بعد سال ها رفتن هنوز جایشان نورانی است
حسرت زمانی است که نه آمدنمان نور داشته باشد نه بودنمان و نه رفتنمان
گویی که هرگز نبوده ایم
زمانی اینگونه می شود که تنها به زندگی حیوانی بسنده کنیم و نه بندگی بدانی
آغاز همه ی آغاز ها اوست و پایان همه ی پایان ها او
بر این گنبد کبود تنها شاید ما چون نقطه ای بدرخشیم و خاموش شویم که آن درخشش هم به اراده ی اوست
چه بسیار انسان هایی که در تاریکی آمدند و در تاریکی رفتند 
و چه بسیار کسانی که آمدنشان انفجار نور بود و بعد سال ها رفتن هنوز جایشان نورانی است
حسرت زمانی است که نه آمدنمان نور داشته باشد نه بودنمان و نه رفتنمان
گویی که هرگز نبوده ایم
زمانی اینگونه می شود که تنها به زندگی حیوانی بسنده کنیم و نه بندگی بدانی
تک اختر ِ پروین نشان ِ ماه رویی
با یک دل عاشق پر از مهر و صبوری
از آسمان آید زمین از راه دوری
طعنه زند زیبایی اش بر هر چه حوری!
صورت چو ماه چهارده گردیده زیبا
اختر نگو! مه وش رخ و سیمین فریبا
چون وا نماید از سرش آن روسری را
دنیا شود مجنون ببیند این پری را
چون ماه میلادش مه اردیبهشت است
حتی زمین هم پیش رویش چون بهشت است
کار دلش هم عاشقی هم دلنوشته است
ایزد برایش بهترینها را نوشته است
چشمان او زیباتر از چشمان آهو
ذکر لبان غنچه اش پیوسته " یاهو "
آید
دیگر اکنون اتوبان نازی ها تمام شده و ما رسما وارد اتریش شده ایم -جایی که اتوبان هایش هم پولی ست-. در شمال غربی اتریش هستیم و راهنمای کار بلد ما را به سمت و سویی ناشناخته می برد. منظره ی اطراف جاده همان است که در آلمان بود، زمین های بیخ تا بیخ زراعت شده با hop و ذرت، نیروگاه های کوچک و فشرده ی خورشیدی -در جایی که هوای افتابی همیشه اتفاق نمی افتد - و ستون های بلند پره های نیروگاه بادی که گه گاه و پراکنده تکرار می شوند. می رویم و  کم کم از جاده هایی ارتف
تک اختر ِ پروین نشان ِ ماه رویی
با یک دل عاشق پر از مهر و صبوری
از آسمان آید زمین از راه دوری
طعنه زند زیبایی اش بر هر چه حوری!
صورت چو ماه چهارده گردیده زیبا
اختر نگو! مه وش رخ و سیمین فریبا
چون وا نماید از سرش آن روسری را
دنیا شود مجنون ببیند این پری را
چون ماه میلادش مه اردیبهشت است
حتی زمین هم پیش رویش چون بهشت است
کار دلش هم عاشقی هم دلنوشته است
ایزد برایش بهترینها را نوشته است
چشمان او زیباتر از چشمان آهو
ذکر لبان غنچه اش پیوسته " یاهو "
آید
مادر بزرگم روزای آخر عمرش خونه ما بود
اوموقع من 10-12 سالم بود
یه روز نشتسم کنارش بهم گفت
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی
که ما اندر دیار خود سری داریم و سامانی

این شعر میتونه کاملش باشه

سرم را سرسری متراش ، ای استاد سلمانی
که ما اندر دیار خود،سری داریم و سامانی
ز وقتت اندکی بگذر ، به روی موی ما سر کن
سر ما را مظفر کن، برادر گر مسلمانی
بزن طرحی نکو لیکن، مزن نقش شیاطین را
که در این سر که میبینی، نباشد فکر شیطانی
دوصد سِّر است در این سر، تو این
باری به عزّتت ای سید و مولای من، به راستی سوگند می خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری، در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزی می باشند و صدایت می زنم: کجایی ای سرپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دلهای راستان و ای معبود جهانیان، آیا این چنین است، ای خ
گلی از بوستان نهج البلاغه
وصف دنیای حرام ؛
آب دنیاى حرام همواره تیره ، و گل آلود است. منظره‌اى دل فریب و سر انجامى خطرناک دارد . فریبنده و زیباست اما دوامى ندارد.
نورى است در حال غروب کردن ، سایه‌اى است نابود شدنى ، ستونى است در حال خراب شدن، آن هنگام که نفرت دارندگان به آن دل بستند و بیگانگان به آن اطمینان کردند ، چونان اسب چموش پاها را بلند کرده، سوار را بر زمین مى‌کوبد ، و با دام‌هاى خود آنها را گرفتار مى‌کند ، و تیرهاى خود را به سوى آنان،
 1-  و من کتاب له (علیه السلام) 
>إلی أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلی البصرة<
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّی یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ
امیرالمؤمنین (ع):
«سفارش من به شما آن که به خدا شرک نورزید، و سنّت محمّد (صلّى
اللّه علیه و آله و سلّم) را تباه نکنید. این دو ستون دین را بر پا دارید، و این
دو چراغ را روشن نگهدارید. آنگاه سزاوار هیچ سرزنشى نخواهید بود. من دیروز همراه‌تان
بودم و امروز مایه عبرت شما مى‌باشم و فردا از شما جدا مى‌گردم. اگر ماندم، خود
اختیار خون خویش را دارم، و اگر بمیرم، مرگ وعده‌گاه من است. اگر عفو کنم، براى من
نزدیک شدن به خدا، و براى شما نیکى و حسنه است. پس عفو کن
102-  و من خطبة له (علیه السلام)> تجری هذا المجری و فیها ذکر یوم القیامة و أحوال الناس المقبلة <>یوم القیامة<وَ ذَلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ وَ جَزَاءِ الْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِیَاماً قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْأَرْضُ فَأَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً.>حال مقبلة علی الناس<و منها : فِتَنٌ کَقِطَعِ ا
 1-  و من کتاب له (علیه السلام) >إلی أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلی البصرة<مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّی یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ
داشتم دفتر خاطراتم رو ورق می زدم که به این خاطره رسیدم(خاطره با رنگ نارنجیه.):
می خوام به مناسبت تولدم که چند روز دیگه هست به خودم یه شعر هدیه کنم.شعری از "ویسواوا شیمبورسکا" .شعر خیلی قشنگیه.اگه به مفهومش نگاه کنی و از درون بهش بنگری می بینی که چه قدر مفهوم داره.این شعر رو از طرف خودم به خودم هدیه می کنم.با اجازه ی شاعر این شعر یعنی "ویسواوا شیمبورسکا" :
((مدت های متمادی
چونان آن زن درون نقاشی در موزه ریجکس
که بی حرف و بادقت
هرروز،ظرفی شیر را به کاس
دلنوشته ای در غربت بقیع
بغض هایمان را
در کجای حرم نداشته ات مویه کنیم؟ نامت، علم افراشته بر بلندای علوم است و
شب، پیراهن سوگی است که آسمان در عزایت به تن کرده است. سینه ها، داغ بزرگی
را حمل می کنند و جان ها، در آتش مصیبتی عظیم می گدازند!
....
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر و اندک است. دوباره خورشیدی در
خاک بقیع خواهد خفت که آفتاب صداقت از منزلگه اندیشه اش بر می تابید و
کلامش حق را بالنده می کرد. کوهی از وقار بود، دریایی از علوم، اقیانوس
سیره نبی اکرم گواهی می دهد که ایشان هیچ گاه از مبارزه در راه هدفی که داشت خسته نمی شدند. و این مبارزه چونان اصلی در سراسر حیات ایشان چون رودی روان، سیلان و جریان داشت و هیچ گاه قطع نشد حداقل از لحظه ای که مبعوث شدند و تکلیف الهی بر ضمه ایشان قرار گرفت تا پایان عمر این رویه، اصل ثابت زندگانی ایشان بود تا جایی که وقتی دیدند تبلیغاتشان در مکه جوابگو نیست به محض ایمان آوردن تعداد کمی محل تبلیغ را به مدینه منتقل کردند... همه این ها ثابت می کند که ایشا
فراغت ویژه (1)
این درست است که بیکارگی و بطالت، فساد و کسالت می‌آورد، امّا این نیز راست است که کار بسیار و پرفشار، جسم و جان را می‌فرساید و نداشتن اوقات فراغت، اعصاب و بدن را می‌رنجاند. یکی از محصول‌های فشردگی کار و نداشتن اوقات فراغت، «کلافگی روانی» است.ما شعار «پرکردن اوقات فراغت» را بسیار سر می‌دهیم (که البته اگر نیکو انجام گیرد، کار درستی است)، امّا چرا کسی از «ایجاد فراغت، به‌ گاه ضرورت» سخن نمی‌گوید؛ با اینکه ضرورت سخن دوم کمتر از س
 (نوشته‏ اند که این سخنرانى را در جمعه سوّم ایّام خلافت خود در سال 35 هجرى در روز جمعه ایراد فرمود)
1 شناخت خداستایش خداوندى را سزاست که احسان فراوانش بر آفریده‏ها گسترده و دست کرم او براى بخشش گشوده است.او را بر همه کارهایش مى‏ستاییم و براى نگهدارى حق الهى از او یارى مى‏طلبیم و گواهى مى‏دهیم جز او خدایى نیست.
2 ویژگى‏ هاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏و گواهى مى‏دهیم که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست. او را فرس
13-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی ذم أهل البصرة بعد وقعة الجمل <
کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ وَ دِینُکُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِیمُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ
سَفِینَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّ
 
تو را دلواپسم عشقم
همین دلواپسی زیباست
همین شوریدگی
شب زنده داری، چشم درراهی
چونان دیدار زیباست
تو را از باد می پرسم نمی یابم
تو را در ابر می جویم نمی یابم
تو را در غنچه می بویم نمی یابم
همین جایی و هستی مطمئناً
ولی من سخت بی تابم
تصور می کنم جانا
که هر شب پیش من هستی
و من از هستی ات مستم
تو هر شب تازگی داری
و در قحط محبت
نور می باری
تو را دلواپسم جانا
همین دلواپسی زیباست ...
 
#دوستان عزیزی که نماز و روزه و ختم قرآن قضای اموات(ره) برگردنشان میباشد می توانند با مراجعه به منوهای بالای صفحه وبلاگ وارد گزینه نماز و روزه استیجاری شوند واین دین بزرگ را از خود ساقط کنند..  /\   /\
 
103-  و من خطبة له (علیه السلام)>فی التزهید فی الدنیا<أَیُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَی الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدِینَ فِیهَا الصَّادِفِینَ عَنْهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِیلٍ تُزِیلُ الثَّاوِیَ السَّاکِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَ
خب دیروز دیوار به علت نامساعد بودن هوا تعطیل بود اما امروز هوا آرام است و نسبتاً :
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
خیلی فکر به پیچ و تاب زندگی و ناملایمات و ایده آل ها نباید فکر کرد همین که میتوانم بنویسم یعنی هستم و همین برای دلخوشی بس که میتوانم با یک دوست یک تفریح کوچک و ساده داشته باشم. عاخه امروز پنجشنبه است اصلا مگه میشه بد بود.
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنا
15 اکتبر مصادف با 23 مهر ماه به عنوان روز بزرگداشت نابینایان و عصای سفید، نامگذاری شده است. در این روز قانون عصای سفید توسط یونسکو تصویب گردیده است.

روز جهانی عصای سفید
تاریخ
۱۵ اکتبر مصادف با ۲۳ مهر ماه

علت نامگذاری
تصویب قانون عصای سفید توسط یونسکو و شورای جهانی نابینایان

روز بیست و سوم مهر، روز عصای سفید است؛ در این روز روشن ضمیران فریاد می‌دارند: ما هم تپیدن قلب زندگی و زدن نبض طبیعت را احساس می‌کنیم. ما حتی می‌توانیم با همین چشمان به ظا
189-  و من کلام له (علیه السلام)> فی الإیمان و وجوب الهجرة <>أقسام الإیمان<فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّی یَحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ.>وجوب الهجرة<وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَی حَدِّهَا الْأَوَّلِ مَا
اسنپ‌فود یه کد تخفیف بیست تومنی بهم داد امروز، برای اولین سفارش. منم باهاش یه پرس چلوکباب برگ، هفده تومن و یه دونه ماست، هزار تومن سفارش دادم که با دو تومن هزینه‌ی پیک بشه بیست تومن بعد از ثبت سفارش هم باز یه کد تخفیف ده تومنی برام فرستاد که سفارش دوم رو هم بدم حالا من می‌خوام تبلیغشو اینجا بکنم بچه‌ها برید تو اسنپ‌فود عضو بشید و ترجیحا کد معرف رو بزنید که پنج تومن تخفیف به شما و معرفتون بده و بعد انقدر ازش چیزی نخرید (حدود یک سال) که خودش ک
راه ما؛ راه علی: توضیح دامنه: چندنکته از نامه‌ی امیرالمؤمنین امام علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) : این نامه، زمانی‌ صادر شد که امیرالمؤمنین (ع) در سال 38 هجرى از جنگ صفین بازمى‏‌گشت و به سرزمین «حاضرین» رسیده بود. من در این پست، به صورت فشرده، فقط به گوشه‌هایی از این نامه‌‌ی تکان‌دهنده -که سی بند است- اشاره می‌کنم. در واقع از لابه‌لای نامه، نکاتی را برگزیدم تا خوانندگان شریف با اندکی وقت‌گذاشتن برای خواندن آن، به محتوای ژرف نامه، آشنایی فور
زندگی چنان آکنده از نمایش است که گاه خنده‌دار می‌شود: در واقع امر، همه در این اَبَرنمایش مشغول بازی هستیم؛ با این حال، بیش‌ترمان نمایش را چنان جدی می‌گیریم که، اولاً یادمان می‌رود نمایش است، ثانیاً آن را به‌جای واقعیتی می‌گیریم که در پشت‌صحنه جریان دارد.
دنبال شعاردادن نیستم؛ یک‌لحظه از مناسبات روزمره بیرون بیایید، تا به‌روشنی ببینید همگی‌مان نقشی را عهده‌دار هستیم: کارگر، کارمند، مدیر، بقّال، نجّار، رنگ‌مال (افغان‌ها این واژه
اگر عمری باشد…
◽️ مرحوم استاد رضا_بابایی (۹۸/۵/۲۱)
اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را هم‌پایه مهربانی با آدمیزادگان نمی‌شمارم.
اگر عمری باشد، کمتر می‌گویم و می‌نویسم و بیشتر می‌شنوم و می‌خوانم.
اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان می‌شمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاست‌مداری وکالت بلاعزل نمی‌دهم.
اگر عمری باش
آن‌هایی که اراجیفم را خواندید و دم برنیاوردید، نبودنتان غم‌انگیز است.
آنقدر که حالا دیگر پیوسته در خانه‌ی کوچکِ آپارتمان شماره‌ی بیست‌ودو تنها خواهم بود. بدون هیچ هم‌زبانی. بدون این‌که منتظر [۱نظر جدید] باشم. سخت شرمنده‌ام، این ناسپاسی را اگر نبخشید حق دارید.
شاید بهتر بود بعد از هَشت‌حَرفی دیگر هیچ‌گاه نمی‌نوشتم. لِوموت اشتباهی بود که باید شروعش می‌کردم تا درد کم‌تری دلم را بفشارد؛ اما، هر روز و هر شب بیشتر میشد. تک تک واژه‌ها می
175-  من خطبة له (علیه السلام)> فی الموعظة و بیان قرباه من رسول اللّه <أَیُّهَا النَّاسُ غَیْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ التَّارِکُونَ الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ مَا لِی أَرَاکُمْ عَنِ اللَّهِ ذَاهِبِینَ وَ إِلَی غَیْرِهِ رَاغِبِینَ کَأَنَّکُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَی مَرْعًی وَبِیٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِیٍّ وَ إِنَّمَا هِیَ کَالْمَعْلُوفَةِ لِلْمُدَی لَا تَعْرِفُ مَا ذَا یُرَادُ بِهَا إِذَا أُحْسِنَ إِلَیْهَا تَحْسَبُ یَوْم
من هنوز با خودم کنار نیومدم همش میخوام خودمو اصلاح کنم ولی حیف که دوباره روز از نو و روزی از نو همش به خودم میگم که نباید اینقدر حرف مردم برام مهم باشه ولی بازم تمام موردهای خواستگاری را به خاطر حرف مردم رد میکنم من رو راهنمایی بفرمایید چکار کنم که از این دهن بینی خلاص بشم و بتونم یه انتخاب خوب داشته باشم.
---------------------------------------------------------------------------------
1- استقلال در شخصیت از مواهب بزرگ خداست و راه کسبش هم تکیه بر خداوند است. انسان مومن بر کسی جز خ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها